دروغ حمله تیمور گورکانی به ایران
پیش گفتار
مقالات تاریخی نوشته شده انوش راوید، از مشاهدات عینی و واقعی تاریخ اجتماعی، و علم جغرافی ـ تاریخ می باشد، که با دانایی قرن 21 و تکنولوژی جدید ارایه می گردد، با سازمان آینده بینی گسترش می یابد، و کم و بیش باز نویسی می شوند. از مطالب دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ و کتب دینی به هیچ عنوان استفاده نکرده ام، البته از کتاب های تاریخی، که مطالب و نوشته های آنها بر خلاف قوانین علوم طبیعی و اجتماعی نباشند، بهره گرفته ام. خواندن وبلاگم را به عزیزان علاقمند به تاریخ و تاریخ اجتماعی، که این گرایشها از زیر مجموعه های علم جغرافی ـ تاریخ هستند، پیشنهاد می کنم، البته خواهشمندم با دید قرن سنت گریزی مطالعه نمایید.
توجه نمایید، باید مردم و حکومت های تاریخی سراسر جهان را مطابق اندیشه و کردار و گفتار در زمان خودشان بررسی کرد، در ساختار های تاریخی اجتماع توضیح نوشته ام، و نیز هر بخش تاریخ را با فکر و خواسته مردم آنزمان تحلیل نمود، و این مسئله مهم را هم در نظر داشت، که اکثر دانش تاریخ ما از دوره استعمار و امپریالیسم است. همچنین تاریخ را درست در تاریخ بنگرید، نه آنچه امثال هالیود و یا دشمنان می خواهند. توضیح بیشتر را در میان مطالب وبلاگ، و لینک های آن بخوانید، به امید روزی که سرگذشت و آینده ای نوین ایجاد گردد.
دشمنانی که برای ایران تاریخ نوشته اند، هیچ شناختی از جغرافیای طبیعی و اقتصادی و زندگی و مدنیت ایرانی نداشتند، و کتاب های خود را چون داستان تفسیر نموده اند، که براحتی قابل رد کردن است. وظیفه همه ایرانی های عزیز می باشد، که با این تاریخ های نوشته شده دروغی برخورد کنند، و آنها را مجازی یا حتی واقعی به محاکمه بکشانند.
عکس تاریخی کتابدار پارسی در مشهد، حدود 1310 خورشیدی، عکس شماره 545 .
تیمور لنگ افسانه ای پوچ
در دروغ های تاریخ گویند که دلاوری بی رحم بجا مانده از نسل پوچ چنگیز مغول از جلگه ازبکستان آمد، و در ایران وسیع و تمام سرزمین های فارسی زبان قتل و غارت کرد و همه را مطیع ساخت، و سپس در شهر فارسی زبان سمرقند مرد. این یک افسانه دروغی و ساده است، که برای باور دشمنان ایران بزرگ ساخته اند. بد خواهان زبان شیرین فارسی و ایران عزیز، امروز هم در تلاش هستند تا به اشکال مختلف ما ایرانیان را ضعیف و شکست خورده در تاریخ، و شکست پذیر نشان دهند. همچنین سعی در نفی تاریخی و وجودی ایرانی ها دارند.
تیمور لنگ فاتح دروغی و مسخره ای که در تاریخ خوش ایران عزیز بی جهت جا باز کرده، نوشته دشمنان و داستان سراهایی است، که از یک خان ایرانی ساده و بی اهمیت، ماجرای بزرگ تاریخی ایجاد کرده اند. چهره ها و کار گزاران استعمار مانند هارولدلمب داستان نویس، که از شخصیت های کم اهمیت و دروغی، تاریخ میسازد، و تیمور لنگ را چون داستان های، آنیبال، شارلمانی، ژوستی نین و غیره نگاشته است. این خان کوچک ایرانی را بدون اینکه مدرک واقعی و مستند در موزه ها و آثار بجا مانده داشته باشد، در تاریخ پرهیبت و شیرین ایران عزیز به جای یک فاتح بزرگ قرار داده است. توجه کنید، مطلقاً و بدون هیچ دلیل علمی توسط دشمنان و استعمار، صفحات تاریخ ایران با داستان های دروغی اسکندر و اعراب و مغول و ازبک، سیاه شده است.
نام ایرانیان در سراسر تاریخ با دلاوری و شجاعت و شهادت آمیخته شده، وظیفه همه ایرانیان خوب بویژه جوانان غیور ایرانی می باشد، که از تاریخ و سرزمین سرافراز خود در مقابل تهاجم دروغ های دشمنان دفاع نمایند، دروغ های تاریخی را بشناسند، و به افشای آنها و آگاهی رساندن بپردازند، و آنها را به همان زباله دانی که آمده اند بفرستند. این قبیل کتابهای تاریخی را با این دید، که آیا واقعیت است، مطالعه نمایید، و همچنین در پس هر جمله از دروغ نامه ها، کنجکاوی های لازم را در آن مطلب بکنید، و نیز تحقیق شود آن نویسنده دروغگو وابستگی به استعمار و صهیونیسم داشته یا نه، و منابع موجود واقعی بوده و آیا برابر اصل می باشد. منابع و کتاب هایی که می گویند از روی کتاب های خطی و قدیمی نوشته شده است، تحقیق شود که اصلی است یا با تقلب و جعل چاپ شده است، و عده ای احمق دشمن خارجی هم از روی یکدیگر و از آنها نوشته اند، و آنها فکر کرده اند که جوانان عزیز قرن 21 ایرانی هم چون خودشان کودن هستند، که هر دروغی و پرت و پلایی را بدون تحلیل و بررسی بپذیرند.
سر جان ملکم ، در اوج استعمار، کتاب تاریخی درباره تیمور گورکانی نوشته است، که از آن دروغ نامه های اساسی می باشد، و حکومت بمبئی انگلیسی هندوستان در زمان استعمار آنرا چاپ کرده. فقط دشمنان ایران هستند، که این کتاب تاریخ نوشته اوج استعمار را به نام تاریخ باور می کند. سادگان هرگز در پی تحقیق از واقعیتها و ریشه و آب و اجداد و قبیله، این قهرمان خیالی ذکر شده در کتاب های تیمور لنگ نبودند، چون شعور آنرا نداشتند. من، انوش راوید، کتاب های تیمور گورکانی را مقابل خود گذاشتم، خواستم آنها را بخوانم، و با تفسیر از دروغها بنویسم، ولی آنقدر تمام صفحات بدون دلیل و مدرک بود، و بقدری ساده لوحانه نوشته شده بود، که اصلاً قابل بررسی نبود و نیستند. واقعاً این قبیل کتابها ارزش علمی ندارند، حتی کارها و اقدامات نوشته شده در کتابها به عقل در آن زمان هم نمی گنجد، تمام لشکر آرایی ها و جنگها همگی کاملاً بی منطق نوشته و توصیف شده اند.
مثلاً، با سادگی و بی سوادی می نویسند: اهالی اصفهان یاغی شده داروغه ای را که برایشان تعیین کرده بودم، با سه هزار کس به قتل آوردند، منهم حکم به قتل اهالی اصفهان کردم. بی سوادها هیچ تحلیل نمی کنند، انگار مردمی که می توانند در آنزمان سه هزار نیرو را بقتل برسانند، آنقدر بچه هستند که کشته شوند، شهری که داروغه آن سه هزار نیرو داشته باشد، بسیار پرجمعیت است و می بایست تأثیر گذار در تاریخ باشد و خیلی موضوعات دیگر.
دروغ های داستان های تیمور لنگ را فقط سادگان باور می کنند، لشکریان صدها هزار نفره، نابودی های وسیع بدون اثر تاریخی و باستان شناسی، کشتار های بدون قبرستان و اثر، جنگ هایی که صحنه ها و صفحات نبرد را نمی توان یافت. کجاست اینهمه غارت لشکریان دروغی تیمور گورکانی، چرا در هیچ موزه ای در ازبکستان و یا جای دیگری اثری از آنها نیست. چرا در تمام این داستانها برای اینهمه افسانه هیچ نکته واضح و روشنی ارایه نمی شود. کمی فکر کنید، این دروغها، و کتاب های دروغ نوشته دشمنان را، چاب نکنید، و در مدارس و دانشگاه ها به خورد جوانان ندهید، چقدر سادگی.
اینهمه سپاه که می رود و فتح می کند و می کشد و نابود و غارت می کند، چگونه و چطور و از کجا تامین می شوند، اینها چند ساله بودند، با مسائل ذاتی و جنسی خود چکار می کردند، برنامه جنگی آنها چه بوده است. اصلاً فکر کرده اید بی سواد هایی که اینها را نوشته اند، چقدر ساده بوده اند، نوشته هایی را که با عقل و واقعیت جور در نمی آید، کمی معقول تر بنویسند. اینها داستان ها و افسانه هایی است، که می توان آنرا ادبیات دشمن نامید نه تاریخ، چاپلوس ها می نویسند و ساده ها باور می کنند، نبرد های دروغی قلعه گیری های خیالی و بشدت افسانه ای.
هم میهنان گرامی، بیائید دروغ های تاریخ را از نوشته ها و وب هایتان بر دارید، و بگذارید دشمنان و ضد تاریخها با این دروغها خوش باشند، و فیلمها و داستان های کذایی 300 ها را بسازند و بنویسند. بدانید وقتی که دروغ های تاریخ را دریافتید و شناختید، ما ایرانیان پای به جهانی نو در قرنی نو خواهیم گذاشت، و سرنوشتی زیبا خواهیم داشت.
تیمور به نوشته خودش راهزنی می کرد، و در اقتضای باطن خویش راه صواب را از خطا نمی شناخته است، از قول تیمور درباره کار های بچه گانه او می گویند، پس چگونه می پذیرند که چنین ساده ای کار بزرگی کرده باشد. چه کسی و چه زمانی از قول تیمور کتاب نوشته، چرا و به چه منظور این دروغ نامه را نوشتند، و در دست دشمنان و ضد تاریخها تکثیر شد، و یا برای اولین بار تاریخ دروغی تیمور را چه کسی نگاشته است. بعضی ها چون جواهر لعل نهرو در کتاب نگاهی به تاریخ جهان خود، دروغ های تاریخ را متوجه نشده و از روی کتاب هایی امثال سرجان ملکم تکرار کرده، بدون اینکه در آن زمان بداند این ها دروغ است، یا بسیاری از تاریخ نگارها بدون اینکه بتوانند به واقعیت فکر کنند، پرت و پلاها را تکرار کرده اند. انوش راوید از ابتدای قرن 21 پدیده ای جدید در تاریخ برای گرفتن مچ دروغگو ها و افشای دشمنان و ضد تاریخ هاست.
حتی در باره مرگ تیمور هم سراسر چرند و پرند نوشته اند، کجائید دشمنان ایران بزرگ، بیائید دروغ های تاریخ را باور کنید. زمان بندی های اشتباه، زور گیری ها و جمع آوری مالیات ها هم کاملاً بی پایه و ساده نوشته شده اند. ویل دورانت با نوشتن تاریخ تمدن، هر آنچه برای شروع امپریالیست در قرن 20 لازم بود با رونویسی نا آگاهانه تاریخ از گذشتگان هم پالک خود نوشت، که با شیوه ناشیانه قرن 19 بود. مثلاً برای تحریک استعمار گران می نویسد: از هندوستان به تیمور خبر دادند، که با ثروت بی کران هند می توان صد روسیه را خرید. تیمور اعلام داشت فرمان روایان مسلمان نسبت به بت پرستان هندو بسیار تساهل بکار می برند، پس به قصد آنکه عموم هندوان را به دین اسلام در آورد....، پایتخت هندوستان را بباد تاراج گرفت، و آنچه از ثروت و جواهرات افسانه ای هندوستان را که سپاهیان و چهار پایان می توانستند حمل کنند، با خود به سمرقند برد. ببینید موذی گری قرن 19 استعمار گری ویل دورانتی و دروغ نویسی و تحریک مسلمان و هندو علیه یکدیگر و بوی ثروت و جواهر، بدون اینکه از تاریخ و جغرافیای هندوستان در آن زمان چیزی بدانند.
ولی حتی یکی از این همه غنائم در موزه های سمرقند و ازبکستان نیست، زیرا دروغی بیش نیست. حتی از صحنه و نقاط جنگها هم جایی مشخص گفته نمی شود. شاید در آنجا ها سر نیزه ای یا تیری یافته شود. یا نمونه دیگری جهت تحریک مسیحیان ویل دورانت می نویسد، تیمور در سیواس به کشتار مسیحیان پرداخت. در تمام نقاط و شهر هایی که می گویند تیمور گورکانی رفته و کشته و فتح کرده، هیچ اثر و نوشته تاریخی از رویداد در آن محل نیست. بدتر و بی سواد تر از همه اینست که می گویند، می کشت و غارت و نابود می کرد، ولی از شعر و هنر بهره می گرفت، و هنرمندان و دانشمندان و شاعران را دور خود جمع می کرد، و رفتار با نزاکت داشت، این پرت و پلاها را فقط دشمنان و ضد تاریخها باور می کنند. امید است روزی برسد که جوانان عزیز ایران این دروغها دور بریزند، و در لابلای واقعیت های تاریخی و باستان شناسی با دانایی قرن 21 هیجانی نو به سرگذشت ایران بدهند.
جالب: گورکان = یعنی ریشه آن گور است، گورکانیان خود را از کیان بهرام گور می دانستند، که قرون میانه در هندوستان و ازبکستان حکومت کردند. گور واژه ای ایرانی است، که غور هم گفته شده است، و به معنی اندیشه و خرد است، در ادبیات بعد از اسلام بهرام گور را به معنی گیرنده گوره خر گفته اند، که به نوعی اشتباه و کج روی و اهانت به ساسانیان بوده است.
تاشکند یا اشکندر بالا
شهر تاشکند پایتخت امروزه کشور ازبکستان شهری است با ترکیب جمعیتی تاجیک و ازبکی و کم وبیش روس با زبان های فارسی بخارایی و ازبکی شمالی و روس. در همه جا نوشته اند نام قدیم این شهر چاچ بوده است، و می گویند:
نام تاشکند از دو جزء تشکیل شده است، تاش صورت دیگر چاچ نام باستانی ایرانی این منطقه است، و کَند در زبان سغدی (از زبان های ایرانی) به معنی شهر است، بنابر این واژه تاشکند به معنی «شهر سنگ» است. تاریخ سرزمین چاچ در منابع چینی سده سوم میلادی آمده، گویا اصل دودمان و باشندگان آن سغدی بوده اند. در طول تاریخ این شهر، گهگاه چینیها نیز بر آن فرمانروایی کرده اند. در کتیبه کعبه زرتشت کرتیر و شاپور اول، این شهر را در قلمرو مرزی امپراتوری ساسانی خوانده اند.
در ۷۵۱م کاوسیان چی فرمانروای چینی، پادشاه چاچ را کشت و دختر او از عربها کمک خواست. ابومسلم سردار ایرانی، زیاد بن صالح را با لشکری به آن سرزمین روانه کرد. وی چینیها را در ۱۳۳ق شکست داد و کاوسیان چی در میدان نبرد کشته شد. به سبب این نبرد، اسلام به آسیای میانه را یافت و چینیها دیگر نتوانستند در آن سامان حکمرانی کنند. در دوره کائونچی دوم (سده چهارم و سده پنجم میلادی) تاشکند گسترش یافت و به شکل شهر درآمد و دارای اجزای شهری، مانند دژ و کاخ گردید.
افسوس: در زمین لرزه ۱۹۶۶ شهر ویران شد، و جاذبه های تاریخی شهر که روزگاری شهر مهمی بر سر راه کاروان های جاده ری (جاده ابریشم) بود از بین رفت، و در دولت شوروی اقدامی برای باز سازی آثار باستانی نکرد، زیرا نمی خواستند تاریخ پابرجا باشد.
تذکر: نام چاچ در ادبیات پارسی بویژه در شاهنامه فردوسی بسیار بکار رفته، کمان هایی که در قدیم در چاچ ساخته می شدند، از شهرت فراوانی برخوردار بوده اند، چنانچه اصطلاح «کمان چاچی» در ادب پارسی معنی بهترین کمان را به خود گرفته است. کند پسوند ایرانی از ریشه کندن است، که به زبان های ترکی هم وارد شده، صورت پارسی آن کند و کده است، و صورت سغدی آن کث و کاث، لغت نامه دهخدا.
تحلیل انوش راوید: تمام مطالبی که درباره تاشکند گفته اند، کاملاً اشتباه یا دروغ است، شاید هم تاریخ دزدی یا جابجا کردن تاریخ است. ابتدا از کاوسی ان چی شروع کنم، که می گویند فرمانروای کشور چین بوده، درصورتیکه او با نام کاوسیان چی است، و از فرمانروایان چین استان ایران بوده نه کشور چین، و در هیچ منابع تاریخی کشور چین گفته نشده. توجه کنید به زیرکی ضد تاریخ ها، آنها نام را جدا جدا می نویسند، تا بزبان چینی وانمود کنند. دوم، دختر پادشاه چاچ از عرب کمک خواست، ولی ابومسلم ایرانی کمک فرستاد، اگر چاچ تاشکند بوده قاصد باید حدود 4000 کیلومتر مسیر را در میان شهر های و استانها و قبایل مختلف را خیلی سریع طی کند، که هر چقدر هم سریع بوده باشد، کمتر از یک ماه نمی شد. سپس باید نیرویی آماده شود، که بتوانند این مسیر مهم را طی کنند، کمترین زمان برای آماده سازی سه ماه است، و باید لشکر این مسیر ناامن را طی کند، و آنهم حداقل می شود هشت ماه، روزانه حدود 20 کیلومتر. در این مدت دشمن برای نبرد کاملاً آمادگی پیدا می کرد، و خود هم کمک می آورد. باید در نظر داشت، ارتشی که 4000 کیلومتر را طی کرده باشد، آنقدر خسته و شکننده است، که توانایی جنگ را نخواهد داشت. عزیزان پرت و پلا و دروغ نویس، لطفاً کمی جدی تر بنویسید، دیگر زمان این دروغها نیست.
در واقع چاچ، شهری از استان های همدان و کردستان و لرستان و کرمانشاه کشور ایران بوده است، نه اینکه در وسط آسیای میانه. آنچه که من می دانم شهر بروجرد معدن سنگ تاریخی دارد، و شنیده ام تا ابتدای قرن 20 معروف ترین کمان ها را با شاخ و روده و چرم گاومیش و چوب و الیاف گیاه های محلی می ساختند. چاچ هیچ ربطی به تاریخ تاشکند ندارد، و دروغ و اشتباه است.
تاشکند از دو واژه اش و کند تشکیل شده، و با افزودن ت یا تا در ابتدا، آنرا بعنوان محل بالا و بلندی معرفی کرده اند، در نام شهر های و روستا های زیادی چنین چیزی دیده می شود، مانند تکش روستای بالا دست ما در چلاسر و جل، (ت + کش = کوه در اینجا) در نام های تپه، تل، تاج و غیره بالا وجود دارد. (مثال دیگر: تالار = تا + لار که لار= جای خوش آب و هواست، و در گذشته بالا خانه خوش آب و هوای کاخ و قصر را تالار می گفتند، نام چند شهر و روستای ایران را بعنوان خوش آب و هوا لار گفته اند، تالار از زبان ایرانی به زبان های اروپایی رفته است). شهر تاشکند در زمان های بسیار کهن ساخته شده است، شهر زیر خاکی سلا طین در نزدیکی آن، با پنج هزار سال تاریخ، و با صدها معبد زیر خاکی گویای آن است. یک سر دیوار چین به نزدیکی این شهر ختم می شود، و سر دیگر آن در نزدیکی شهر ممنوعه یا شهر دینی کشور چین است. اگر دیوار چین را پاکوب دینی بدانیم، این موضوع خیلی مهم می شود، یعنی با وجود آثار تاریخی دینی در اشکندر بالا، دقیقآ می توانیم بگویم تاشکند، یکی از مهمترین مراکز دینی باستانی بوده است.
حال چرا تاریخ دان ها و باستان شناسان تاشکند را چاچ گفته اند، که هیچ گونه وابستگی و شباهت نامی و امکان تاریخی ندارد. دو علت عمده دارد، بی سوادی یا غرض و مرض استعماری، که در هر دو صورت دزدی تاریخ حساب می شود. استادان عزیز تاریخ و گرایش های مربوطه دانشگاه های ایران، که چند هزار نفر می باشید، و هر کدام کیلو کیلو مدرک دانشگاهی دارید، چرا در مقابل اینهمه دروغ در تاریخ ایران، بی خیال هستید، و هیچ کدام برای برداشت دروغها از تاریخ ایران، حداقل به اندازه یک وبلاگ کاری نمی کنید، وظیفه دارید از تاریخ کشور تان دفاع نمایید.
توجه: اب = بالا و فراتر، ت و تا = بالا و بلندی.
دقت نمایید: دشمنان ایرانیان و تاریخ ایران، همیشه سعی داشته و دارند این ملت و کشور را کوچک و پراکنده نشان دهند، و همیشه تلاش در آسمیله کردن قومها و ملت های وابسته به ایران را با هر ترفندی داشتند.
نتیجه: 1 ــ ازبک همان آز بغ است، و یادگار های ایران باستان و مد را در خود دارند، و آز بک استان، یکی از استان های تاریخی ایران است. 2 ــ تاریخ چراغ راه آینده است، نه اینکه هر بار چرخ را اختراع کرد، بهتر است بر اساس تاریخ آینده ای نوین را ساخت، نه اینکه بغض و غرض و مرض کرد. 3 ــ همین موضوع نبرد کاوسیان چی، با زیاد بن صالح، نشان می دهد چین استان ایران، تا نیمه قرن دوم هجری، قدرت مستقل بود، که از تاریخ ما دزدیده شده است، جوانان باهوش متخصص تاریخ پیگیری کنید.
کلیک کنید: پرسش و پاسخ های وبلاگ
تعدادی نظر وپرسش و پاسخ
نظر: تیمور گورکانی افتخار ملت ترک است، و فارسها می خواهند آنرا ندیده بگیرند.
پاسخ: در دروغ نامه های تیمور فاتح از قول خود تیمور نوشته شده، که او راهزن و آدمکش بوده، بدین ترتیب نمی تواند افتخار ملتی باشد. در ضمن ترک و ازبک و غیره بودن آن چیزی را عوض نمی کند، و دروغ همچنان باقی است. در تاریخ ایران بزرگ و قاره کهن خوانین و سرداران بزرگی وجود داشتند، که در انسانیت و معرفت زبانزد بودند، ولی استعمار گران و دشمنان آنها را بزرگ و مهم نکرده اند. وظیفه جوانان باهوش ملت های ایران بزرگ و قاره کهن است که نسبت به برداشتن دروغها و شناساندن واقعیتها اقدام کنند.
پرسش: آیا مقبره تیمور در سمرقند واقعی است، مگر مقبره تیمور لنگ نیست؟
پاسخ: مقبره تیمور است، ولی نه تیمور داستان های دروغی، این تیمور ایرانی است، که مانند بقیه ملت ایران براحتی می توانست به تمام سرزمین ایران سفر کند، نه اینکه بچنگد و فتح کند. در طول تاریخ ایران اختلاف و یا حتی جنگ های محلی بین خوانین و حکام وجود داشت، و این نبردها آن جنگ های دروغ نامه تیمور فاتح نمی باشند.
نظر و پرسش: نکته ی جالب برای من این است که وقتی با اندیشه و نظریات عجیب و ساختار شکن شما آشنا شدم انتظارم این بود که شما قاطعانه سر حرف های خود می ایستید و نهایاتا یا ثابت می کنید و یا توجیه اما حرف شما مانند سقراط بر پایه ی ندانستن بود؛ یعنی یک چیزی به طور مسلم مشکل دارد و همین ما را ترغیب می کند که به سوی کشف حقیقت گام برداریم و بقیه اش که چیست، نیازمند تحقیق است مثلا در صورت عدم حمله ی مغول، پس تیمور چه کسی بوده و غیره، نیاز به تحقیق دارد.
پاسخ انوش راوید: تاریخ یک علم است مانند تمام علوم و پایانی ندارد، و با ایجاد پرسش در متن و در سئوال، گردونه یادگیری می چرخد. نمی خواهم مطالب را تمام شده بدانم، زیرا بر خلاف تعریف از علم است، بیشتر می خواهم روان کننده گردونه یادگیری باشم نه خود یادگیری. من بارها نوشته ام وبلاگ من برای این است که جوانان باهوش علاقمند این گرایش اندیشه و تحقیق کنند، که تاریخ می تواند متفاوت از داده های دروغی یا اشتباه باشد، که عده ای از سر سادگی یا استعمار زدگی آنها را تاریخ واقعی دانسته اند. قبل از پیدایش اینترنت و وب، بخشی از مردمان بامیان و شمال افغانستان و ازبک و تاتار و غیره، در خطه آسیای میانه اصطلاحی، بنا به تعریف های استعماری، می پنداشتند که با مغول آمده اند، ولی با گشتی در وب های این مردمان، براحتی متوجه می شویم، که آنها فهمیده اند در یکی دو قرن گذشته چه کلاهی سرشان رفته، و آنها مردمان سکستان بوده اند، و زادگاه آنها از عشق آباد یا اشک آباد تا آلاسکا کشیده شده بود و می باشد.
استعمار گران سعی در کوچک شمردن و متفرقه و دشمن کردن ملتها با یکدیگر داشته و دارند، آنها از همه ترفندها استفاده می کنند، دولت روسیه در سالها 1890 تا 1910 بارها به سکستان یا ساخا استان حمله کرد، و متعاقب آن در 1921 تا 1950 دولت شوروی این کار را ادامه داد، آنها بشدت مردم ساخا استان را که جعلی سیبری نامیده بودند، همراه تمام مردم آسیای میانه سرکوب می کردند. در یک وب ساخایی خواندم، که در سال 1890 جمعیت آنها حدود 20 میلیون نفر بود، که اگر سرکوب و کشته نمی شدند، الان فقط سیبری یا سکستان با جمع اقوام، ساخا، شمن، یاکوت و غیره، یک کشور 100 میلیونی بود، ولی اکنون کمتر از 10 میلیون نفر هستند. عزیزان تاریخ را با این دید ببینید، نه اینکه با اینهمه پیگیر این وبلاگ و پذیرفتن آن، دوباره باز می گردید به دروغ حمله مغول، واقعاً جای تعجب است. خانات ازبک با در واقع آزبک یا درست تر آز بغ، کاملاً ایرانی بودند، شاید هم خود مادها یا هخامنشیان بودند. آیا باید ما خودمان را کوچک بشماریم؟
تا حدودی می دانم و قبول دارم، که در تاریخ جغرافیای سیاسی، تعریف برای مرز جغرافیای سیاسی، قبل از تمدن بورژوازی در قرون جدید نداریم، در طول تاریخ مرزها بنا به ساختار های تاریخی اجتماع تعیین می شد. قبل از صفویه مرز های جغرافیای سیاسی تعریف نداشت، بلکه مرزها بر اساس جغرافیای قبیله ای بود. در زمان صفویه ایران بزرگ به سه بخش عمده تقسیم شده بود، حکومت صفویه، حکومت ازبک، حکومت بابری، بزودی مشروح می نویسم.
نظر و پرسش: سلام اولا از بابت پاسخ های تان ممنونم و برایم تازگی دارد و باید آن ها را خوب و دقیق بخوانم و در ذهن مرور کنم. اما در یک مورد فکر کنم سوء تفاهم شد منظورم از اشاره به حمله ی مغول این بود که به طور مثال وقتی حمله ی مغول را بتوانیم باطل اعلام کنیم در این صورت ان کسی که می خواهد با استناد به وجود شخصی به نام تیمور که مدعی بود مغول است بخواهد بگوید که مغولان حمله کرده اند جوابش این است که اصل که باطل باشد فرعش هم باطل می شود. به عبارت بهتر در تاریخ ، مسایل قبلی که تغییر کنند مسایل بعدی هم تحت تاثیر آن قرار می گیرند نه این که با استناد به مراحل بعدی بخواهیم مراحل قبلی را که دگرگون شده اند هم چنان سر جایشان نگه داریم و منظورم از مثال مغول و تیمور این بود.
پاسخ انوش راوید: وقتی ازبک به معنی آز بغ باشد، و مغول هم به معنی مغ + پیرو باشد، و بغ هم همان مغ باشد، در نتیجه تیمور هم مثل بقیه افرادی که می خواهند خودی نشان دهند، خود را مغول می نامند، مانند بابری ها. حال باید ببینیم اصل این مغول ها که بودند، اندکی در دروغ حمله مغول به ایران، و پاسخ به شبهات آن نوشته ام. آیا مغ استان آخرین جای پاکوب دیوار چین در تاشکند (= اشک کند = سرزمین یا شهر اشک یا پاک) بوده است، آیا مغول های مانند راهبان بودایی بودند، آیا مغول های ترکیبی از مانوی و بودایی بودند، آیا مغول ها حمله مسلکی کردند یا نظامی، آیا مغدونی محل زندگی مغول بود، آیا مغ بچه ها طالبان مغ و مغول بودند، آیا ترکیبی از مانوی و اسلام با مغ های مغولی بخشی بزرگی از اسلام شد؟ آیا مغ از ماد و مد آمده است؟ آیا و آیا...
خاطر نشان نمایم، تاریخ را نباید به دروغ حمله مغول کشور مغولستان به ایران ببندیم، در صورتی که تا قبل از قرن 17 کشور یا سرزمینی بنام مغولستان وجود نداشت، و پس از آن هم با جمعیت نسبی کمتر از یک در ده کیلومتر پدید آمد، بدون اینکه هیچ اروپای آنرا تا آن زمان دیده باشد.
عکس آرامگاه تیمور گورکانی در شهر سمرقند کشور ازبکستان، عکس از اینترنت، عکس شماره 5703 . از ابتدای قرن 20 تلاش بسیاری برای اسمیله کردن مردم ایرانی و ترک در آسیای میانه و سیبری انجام شد، بدین منظور تا توانستند در تاریخ دروغ گفتند و نوشتند.
کلیک کنید: دروغ نبرد کاغذی ملازگرد
کلیک کنید: تاریخ لشکر و جنگ در ایران
کلیک کنید: تاریخ مزدوران بیگانه در ایران
سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران: حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار، و گفتمان تاریخ، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ: