دانایی نوین
پیش گفتار
اگر به زندگی، بود و نبود، آینده و سرنوشت، علمی نگاه نشود، و یا دیدگاه های، مکتبی، نژاد پرستانه، فاشیستی، گسترش یابند، گیتی و حیات بشر به خطر می افتد. اگر زیر بنای تاریخی انسان بر اساس واقعیت های تاریخی و تاریخ اجتماعی بنا نشود، ولی بر عکس با داستان و شعر و نوشته ها و گفته های بی سند و جعلی باشد، آینده ای که می خواهد، ادامه روند و آهنگ گذشته باشد، به گمراهی می رود. اگر به جای داشتن تخصص و اندیشه و کردار و گفتار نیک حرفه ای، هر کس بدون دانش و دانسته های لازم در جایگاه های اجتماعی و سیاسی و یا علمی قرار گیرد، و اگر مردم همه فن حریف شوند، پس بشر باید بازنشسته شود و از جهان برود.
چرا قبل از اینکه دیر شود، کل جامعه علمی آینده، نگرانی برای هیچ چیز ندارد؟ و هیچ متخصص و دانشمندی خود را موظف نمی داند در پندار و گفتار و کردار خود، لینک یا پیوند به مرام و اساس حرفه ای بدهد؟ و یا پروژه گسترده نوین و باز نگری سنت گریزی علمی داشته باشد؟
در گذشته ها مفهوم دانایی با لحظه کنونی کاملاً متفاوت بود، در قرن 21 هر لحظه نوترین داده ها می آیند، که اگر درک نشوند عقب ماندگی جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت. بنابر این در قرن 21 چیز هایی برای زندگی فردی در اجتماع و خود جامعه و آینده بینی مهم است که مجموع آنها دانایی قرن 21 است. این بصورت نرم افزار و سخت افزار در مخ و در ذات و جسم نهفته می باشد، با دانایی قرن 21 است، که می توان به بهتر و بهتر بودن رسید و ساخته پرداخته شدن آن با همین دانایی نو امکان پذیر است. انسان حوصله دارد، فکر می کند، طرح می ریزد، برنامه می چیند، دقت می نماید، اجرا می کند، هر کدام زیر مجموعه های دارند، مثلاً برای انجام کار و برنامه درآمدی و آینده سازی در تخصص خود فکر می کند، در غیر اینصورت سرگردانی است.
جامعه ای که سوالات بیشمار دارد زنده است، و مردمی که به دنبال پاسخ ها می گردند آینده خوبی دارند.
آیا دانایی نوین مفهوم دارد؟
. . . این مقاله ادامه دارد و بازنویسی می شود، در اینجا.
انقلاب دانایی نیاز امروز
در قرن 21 نسل جدید دگرگونی در ایران عزیز شکل گرفته که بمراتب با هوش تر و داناتر از گذشته می باشند، با امکانات و تکنولوژی موج جدید، این نسل می داند که زمین دارد حرکت می کند و باید خوب این حرکت را بشناسد تا غافلگیر نشود. جهان نو دگرگون شده است و ما نیز باید واژگون شده باشیم، با عقلی جدید که در قرن سنت گریزی گفته ام، البته بی سواد ها اینها را درک نمی کنند و نخواهند کرد، ولی امیدی به کم سوادها باقیست که توسط نسل نو راهنمایی شوند. ایران ثروتمند است، سابقه درخشان تاریخی دارد و سزاوار بهترین ها می باشد، این بهترین ها نسل پویا جوانان ایرانند، جوان خوب ایرانی، احساسات جا افتاده دارد امیدوار و آینده نگر است، می جنبد و می خروشد تا قافله جهانی را در یابد، تدبیری خلاق دارد و به هم نوعش احترام می گذارد و او را بسیار دوست دارد به طبیعت عشق می ورزد و می داد وظیفه دارد آنرا حفظ کند، با سواد و با شعور است و براحتی می تواند خوب را از بد تشخیص دهد. می داند زندگی بر اساس دانش و علوم مختلف است و برای بهتر بودن، باید جغرافیای سرزمین زیبا و سیاست و اقتصادی که در آن زندگی می کند حفظ و خوبتر نماید هم وطن و هم کیش و هم مرام را می شناسد و همینطور دشمن پلید را خوب می شناسد دشمنی که در تمام تاریخ به او دروغ گفته و همیشه می خواسته بین مردم جدایی و خصومت بیندازد تا سوء استفاده نماید.
تحولات شتابناک جهانی از چند دهه اخیر تاکنون بشر را در مسیر کاملاً نوین تاریخی خود قرار داده است. این تحولات که از انقلاب ارتباطات آغاز شده بود، امروز به انقلاب دیگری موسوم به انقلاب دانایی انجامیده است. دانایی قرن 21 فراتر از دانایی موج دوم و در گذر موج سوم و جبهه های نو می باشد. با این دانایی تغییرات ناپیوسته درک میشود، دیدگاه سه بعدی در فضا شکل می گیرد، سریع توانایی جذب چیزها برای سپردن به چرخه یادگیری را دارد، که در قرن سنت گریزی گفته ام. دانایی قرن 21 بدلیل امکانات گسترده تکنولوژی نو کاملاً متفاوت با دانش قرن 20 یا موج دومی است. دانایی چون شمشیر لیزری است که براحتی می تواند همه چیز را بشکافد و آنرا به چرخه یادگیری بسپارد. دانایی مستلزم شکل دیگر از فلسفه و منطق در مخ است، که این درایت بسادگی میسر نمی شود، هر شخصی می تواند هر چقدر عقیده و دانش و اطلاعات داشته باشد، ولی اینها بتنهایی دانایی محسوب نمی شوند. آیا واقعاً می دانید شعور چیست؟
دانایی اول همه
در کامپیوتر و اینترنت و وبها، دانش و اطلاعات داریم، ولی دانایی نداریم، دانایی شامل مجموعه هایی از ایده و تجسم، روش و تجربه، منطق و فلسفه، حکمت همراه دانش و اطلاعات است. دانایی شکلی از آموزش و رشد اندیشه در مراحل مختلف است، که باید از ابتدا زندگی با آن آشنا شد، ضریب هوشی و پتانسیل اجتماعی همراه همیشگی دانایی هستند. برای شکوفا گردیدن و حرکت دادن جامعه بسوی دانایی کارهای زیر بنایی لازم است، در قرن 20 این کارها چندان میسر نبود. مهمترین بخش رشد و تکامل دانایی فردی از وظایف آموزش و پرورش است، که باید در تمام مراحل و به تفکیک، در آموزش افراد از علوم مربوطه بهره گیرد و نهان و آشکار به دانش آموزان بیاموزند. درصورتیکه نسبت به آموزش دانایی افراد در کلیه ساختار اجتماع پرداخته نشود، جامعه اشخاصی خواهد داشت که چون کامپیوتر، دانش و اطلاعات دارند ولی فاقد دانایی هستند، ایده ای شکل نمی گیرد، تجسمی ابراز نمی گردد، تجربه ای اندوخته نمی شود، منطق و فلسفه و حکمتی نخواهد بود.
در سال هایی که اینترنت نبود، تکنولوژی و دانایی قرن 21 نبود، و در قرن انبوه گرایی و موج دومی 20 چندان نمی توانستیم به این مهم فکر کنیم، امروز که در دهه اول قرن 21 هستیم اگر سریع به جهت دانایی حرکت نکنیم، نگرانی عمده ای در همه چیز خواهیم داشت، از نان و آب گرفته تا سیاست های کلان. شاید سئوالی پیش بیاید که چرا می گویم در قرن 20 دانایی قرن 21 چندان مهم نبوده، در این باره در بخش تکامل تاریخ اجتماعی توضیح داده ام، قرن 20 دوران امپریالیست و انبوه گرایی و در نهایت رشد جمعیت جهان تا 7 برابر بود و شکل تکاملی خودش را داشت، در قرن 21 جهان بسرعت تحولاتی را سپری خواهد کرد که اگر از آن باز ماند دیگر برگشتی نخواهد بود، این یک حقیقت است که نباید شوخی پنداشته شود. بسیار و در همه جای ایران، در تولیدات، تشکیلات و آموزشگاه ها، وبها و همه جا دانایی کاملاً کمرنگ و در حدود صفر است، دانش و اطلاعات خیلی خوب است ولی دانایی موجود نیست. کپی کردن از دانش و اطلاعات داخلی و خارجی دانایی نیست، فقط بخشی از آن است. آیا ایده همان خلاقیت است؟
نقش های ابزار های دانایی
در جامعه ها، اطلاعات و نقش داده های علمی و دانش پرور در حیات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی تعیین کننده شده است. انقلاب دانایی قرن 21 به انقلاب بهره وری منجر می شود، ما باید بتوانیم تغییرات را درک کرده و تعدیل های لازم را در برنامه های اقتصادی و اجتماعی خود اعمال کنیم، بی تردید این شرایط برای کشورهایی که قادر به درک آن نیستند معضلاتی را پدید خواهد آورد. از این رو آینده شناسی یا آینده پژوهی دانش که ناظر به پیش بینی و طرح ریزی و ساختن آینده ای مطلوب بر پایه بیشترین دانایی است، اهمیت بسزایی می یابد. ما ایران ها با استعداد خاص خودمان در آستانه ورود به دوران و تاریخ جدید قرار گرفته ایم. از این رو آینده ای فرا روی ما قرار گرفته که تا حدودی ابعاد آن برای ما ناشناخته است و پرسش های بی شماری در ذهن ما نقش می بندد که در پایان تعدادی را مطرح میکنم. اما جوان های پرشور و شاد و پویای ایران می تواند دانایی را به تحلیل های درست بگیرند و ایران عزیز را سوی صحیحی بدهند.
براثر ایجاد انقلاب دانایی که پیرو آن تحولات اجتماعی و اقتصادی خصلت تصاعدی پیدا خواهند کرد باید آمادگی های بیشتری نسبت به گذشته در خودمان فراهم کنیم تا به سوی آینده ای بهتر گام برداریم و سهم علم در خلق ارزش افزوده جدید را که لحظه ای زیاد میشود دریابیم، مسئله ای که در آینده تشدید خواهد شد. اما تا زمانیکه شخص اختلاف بزرگ میان عقیده و خلاقیت و دانش و اطلاعات و همچنین پدیده های اصلی سه موج اول و دوم و سوم را با دانایی قرن 21 تشخیص ندهد چگونه میتواند استراتژی بسازد و تاکتیکهای اصولی پیاده کند. شتاب تاریخ در ارتباط با انقلاب دانایی نشان میدهد که فاصله بین اولین اختراع بشر در 4000 ق ـ م با دومین اختراع در 2500 ق ـ م در اینجا نوشته ام، چیزی حدود 1500 سال بود، این فاصله در دهه گذشته به یک ثانیه رسیده است. آیا ترفند در قرن 21 جایگاه ویژه ای و علمی دارد؟
تقسیم کار دانایی
بنابر این وظیفه جوانان عزیز است که ابتدا دانایی را خوب بسناسند و سپس با برنامه هایی که از آن می یابند به آموزش لازم در سطح جامعه بپردازند. با انقلاب دانایی انسان به جایگاه انسانی خواهد رسید و از دانایی افراد در بالاترین سطح استفاده خواهد شد. دانایی مطلق و فردی در تمام زمینه ها وجود ندارد، همچنین نمی توان از دانایی قرن 21 بدون برنامه و سیستم و تشکیلات استفاده کرد، مگر بصورت فدرال و همسوگرایی، وسعت این نگرش خیلی زیاد است و کار این وبلاگ نمی باشد، به اندازه ای جهت یاد آوری جایگاه علمی و برای دریافت بهتر وبلاگ نوشتم. قرن 21 است، کارها شیو های نو می طلبد و شناختن ترفندهای موجود که در اشکال مختلف ارایه میشود بسیار مهم است. امید است در آموزشگاه ها درسی بنام دانایی قرن 21 ایجاد شود تا بوسیله ای علمی به مبارزه با جهل و استعمار نو اقدام شود.
آیا ساز و کارهای لازم برای ورود به آینده را در اختیار داریم؟
امکانات ما برای ورود به قرن و هزار جدید کدام است؟
چالش ها و خطرات پیش روی ما چه می باشند؟ و صدها و هزارها سئوال دیگر.
تکامل اجتماعی و سرنوشتی دگر با جهل و خرافات یا جادو و غیب ایجاد نمی شود، فقط با دانایی.
دانش بشری
زمان قدیم فکر می کردند آنچه میدانند، آخر دانش است، یک زمانی می گفتند، چهار عنصر آب و باد و خاک و آتش، و حا لا نزدیک به 100 عنصر پیدا کردند، و یک جدول ساختند و باز هم فکر میکنند، آخر دانش است، یه خانم خانه دار مربا و ترشی که درست می کند، میگوید، آخرشه. ولی همیشه بشر در قدم اوله، این علم ودانش تا بینهایت ادامه دارد. شیمی و فیزیک و ریاضی که طبیعت را تشکیل میدهند، فقط شامل این جدولها و فورمولهای امروزی نیست، اینها هنوز مثل همان جدول چهار تایی اولیه اند، که آینده می خندند و می گویند، چقدر علمشان کم بود، روزی میرسد این کهکشان را ذره ای و هر ذره ای را کهکشان میابند. من سعی می کنم با ایجاد این فکر، که هنوز و همیشه در قدم اول دانشیم، و هر لحظه سئوالی هست، و باید برای مردم عادی دائم ایجاد پرسش شود که همه چیز، چگونه و چه و چرا بوده وهست. چون مطالعاتم تاریخیست، مثالهایم هم تاریخی است، یک تاریخ دان در تلویزیون می گفت، یکی از حکام ایرانی با هفت هزار از نیرو هایش به حمله مغول پیوست، و این یک خیانت بزرگ است. این شخص هر گز به این موضوع که میگفت فکر نکرده، و پرسش و اجازه فکر کردن هم ایجاد نمی کند، انگار آنچه از یک کتاب می خواند و می گوید آخر دانش است. اگر ما از مردم و زندگی آنان در آن دوره بدانیم، تصور چنین خیانت و وطن فروشی می کنیم؟.
*
عکس تاریخی سلمانی دوره گرد حدود 60 سال پیش تهران، درک از دانش و بیماری ها محدود به دانایی همان دوره بود، عکس شماره 431 از آلبوم عکس وبلاگ انوش راوید.
مفهوم دانش (Knowledge)
در مقابل اطلاعات، از واژه اى دیگر و با نام "Knowledge" استفاده مى شود که مى توان آن را معادل دانش در نظر گرفت . دانش، بر خلاف اطلاعات ، داراى بار معنائى مختص به خود بوده، که توسط فرد و یا افرادى کارشناس و بر اساس بررسى، و مطالعه انجام شده بر روى اطلاعات معتبر، حاصل مى شود. اطلاعات معتبر، به خودى خود مفید و قابل استفاده مى باشند ولى قادر به پیشگوئى نتایج نمى باشند. برخى اطلاعات معتبر نظیر قیمت یک کالا و یا خدمات و یا برنامه زمانبندى پروازهاى هوائى، مستقیماً قابل استفاده مى باشد، ولى برخى اطلاعات دیگر نظیر داده هواشناسى، و یا داده مربوط به آنتى بیویتک ها صرفاً زمانى مفید و معتبر مى باشند، که در ابتدا توسط کارشناسان متخصص داراى دانش لازم استفاده، و پس از بررسى و آنالیز داده ها ى اولیه، نتایج استخراج و در اختیار عموم علاقه مندان جهت استفاده قرار گیرد. در بطن دانش همواره آنالیز و نتیجه گیرى نهفته است در حالى که، اطلاعات در بهترین وضعیت پاسخ گشت علمی را به دنبال خواهد داشت. بنابراین حداقل از لحاظ فلسفى، شایسته و منطقى است که ظهور "جوامع مبتنى بر دانش" را در مقابل "جوامع اطلاعاتى"، ترویج نمود. در جوامع مبتنى بر دانش، آموزش و فراگیرى به عنوان فرآیند کسب دانش مطرح بوده تا در مرحله بعد، امکان ایجاد دانش فراهم مى گردد. آیا ترکیب و آنالیز قیاسى می دانید چیست؟
فسیلها و روشنفکرها
آیا می دانید تفاوت این دو چیست؟. یکی، دو دهه گذشته بیشتر میشنویم که میگویند، شخصی فسیله یا مغزش فسیل شده، تقریبا همه می دانند یعنی چه، حتی فسیلها هم می دانند، فقط نمی دانند که فسیلند. یا به معنی واقعی تر فسیل شدگان پای بند یک سری فکر و عقیده و دانش، چه درست یا غلط هستند، و حاضر نیستند قبول کنند که چیزهای دیگر و یا متفاوت یا بیشتر هم می باشد. از دانش و زندگی هر آنچه که می دانند، می گویند آخرشه و دیگه نیست. اما روشنفکر سعی می کند، در جامعه ایجاد تفکر و حرکت بسوی علوم بیشتر در همه زمینه ها نماید و بگوید، آنچه که میدانستید یا غلطه یا اول راه است، و آنچه که همه می دانند، و بعضی قاطع در تمام علوم از آن می گویند، تازه اول علم می باشد. برای تعریف بیشتر به صفحه اردوی مجازی ملی و مردمی بروید.
فسیلها غیر از دانش خودشان را تحمل نمی کنند، و بدلیل عدم توانایی علمی و منطقی و با مسخره و توهین و ایراد و حتی زور و یا زر، بشدت هر بینشی در علم را رد می کنند، گاهی با چند لغت من در آری و یا اصطلاح می خواهند وانمود کنند که با سواد هستند. روشنفکرها چون دانش را اول راه می دانند، هر فکر، و حرکت در جهت شفافیت و رشد و شکوفایی علم و زندگی، و یا بر عکس آنرا به مباحثه و تبادل اندیشه می گذارند، و استقبال می کنند، و فسیلها را به دیگری نشان میدهند، و ترد میکنند. اینترنت این امکان را به ما داده که تفاوت این دو را در وبلاگها و نظر ها بیابیم، و در اجتماع و ساختن آینده ای خوب برای ایران، آن دو طیف را بشناسیم. دو سئوال، در وبلگها و نظر ها فسیلها بیشترند یا روشنفکرها؟ کتابهای آموزشی تاریخی فسیلی یا روشنفکری است؟
انسان قرن 21، احساسات جا افتاده دارد و قادر به کنترل آن است، به هم نوعش احترام می گذارد و اورا بسیار دوست دارد، به طبیعت عشق می ورزد و می داند وظیفه دارد آنرا حفظ کند، با سواد و با شعور است به راحتی می تواند خوب را از بد تشخیص دهد. می داند زندگی او بر اساس دانش و علوم مختلف است، نه بر پایه جهل و خرافات، برای بهتر بودن، باید جغرافیایش یعنی سرزمین و سیاست و اقتصادی که در آن زندگی می کند حفظ و خوبتر نماید هم وطن و هم کیش و هم مرام را می شناسد و همینطور دشمن پلید را خوب می پاید. دشمنانی که در تمام تاریخ به او دروغ گفته و همیشه می خواسته بین مردم جدایی و خصومت بیندازد تا سوء استفاده نماید. ایرانیان عزیز که در سراسر ایران بزرگ یعنی سرزمین باستانی جاوید، به وسعت نیم قاره و چندین کشور و ملت و قوم، زندگی شاد دارند و از بهترین و مهربان ترین و مهمان نواز ترین انسان های زمین می باشند. این همه برکت و خوبی ارثیه تاریخ شکوهمند ما ست، تاریخی که با داشتن جشنها و نوروز و بهترین دینها و اعیاد و آداب نیک به ما رسیده است.
عشق اول انسان این قرن همگرایی و دمکراسی است و می خواهد با تمام وجود دمکرات باشد، انسان دانای قرن 21 تاریخ و فرهنگ یادگیری را می داند و از آن بهره می برد، بی عدالتی و حقوق بشر را می شناسد و اجازه سوء استفاده نمیدهد و نخواهد داد، آینده را می بیند و میتوان مسائل را تجزیه و تحلیل کند. آیا موضوعات بیشتری از انسان قرن 21 می دانید؟
آگـاهی
آگاهی واژهای است که از ریشهی هند و اروپایی kwek به معنی دیدن، به نظر آمدن و نشان دادن میآید، آگاهی دانش و اطلاعات نیست. این واژه با نگاه همریشه است و هر دو در یک متن معنایی تعریف میشوند و قابل تفکیک از هم نیستند. هر نوع آگاهی درحوزه شناخت به معنی نوعی نگرش خردمندانه است که با ترکیبی از چشم حسّ و چشم باطن پدید میآید. اگر به پدیدهها درست بنگریم یعنی با کل دانایی قرن 21، در آنها نشانههایی دریافت می شود که با دانش و اطلاعات تفاوت دارد. نگاه سه بعدی به چیزها، متن و بستری از آگاهی در ذهن پدید میآورد که زیر مجموعه آن دانش و اطلاعات می باشد، بسیاری اینها را با آگاهی اشتباه می پندارند، همین اشتباه بخش مهمی از دانایی قرن 21 را از آنها سلب می کند، یعنی هیچ میشود. معانی آگاهی و نگاه در بنیان خود در یک چرخه واقع میشوند و به هم بازمیگردند، انوش راوید می گوید دید سه بعدی فقط با دانایی قرن21 امکان پذیر است، سه بعد، شامل، ظاهر، واقعیت و آینده می شود. در گذشته سه بعدی چیز دیگری بود، ولی در قرن 21 آینده نگری از آگاهی حاصل می شود. تفاوت آگاهی با هوشیاری چیست؟
آیین Order
آیین از ریشهی هند و اروپایی ar به معنی باهم برازاندن (to fit together)، شرکت کردن و پیوستن (to join) و حرکت و گذر کردن (to pass and move) آمده است. در زبان پارسی با راستن و آراستن ( رسته و آرایه) هم ریشه است. مفهوم آیین به معنی سبک، سیاق، قاعده، نظم، شیوه، ترتیب، آرایش، نظام و نسقی است، که در بستری نظری از تفاوت ها و قواعدی از شباهت ها پدید می آید. با در نظرگرفتن تشابه ها و تفاوت ها در یک زمینه واحد و قیاس بین آنها، گروه هایی بر اساس یک توصیف قاعده مند و روش مند ایجاد می گردد که آیینی با مرتبه خاص را سبب می شود. هر آیینی نخست از یک آیین مولد و فرآور Generative آغاز می شود. آیین های برگشوده Explicate Order و آشکار Unfolded از آیین های برگرفته Implicate و پوشیده Enfolded در سطح فرآور پدید می آیند. هر آیینی در یک سطح معرفت شناختی عام، عموماً در مراتب بالایی تعریف میگردند، زیرا شباهت ها یا تفاوت های اولیه در یک سطح معرفت شناختی بنیادی تر، خود به تفاوتها یا تشابه ها در مراتب بعدی تبدیل میشوند. به این منوال، مراتب پیچیده تری از تفاوت ها و تشابه ها پدید می آیند که برای درک آنها به دانش و اطلاعات بیشتری نیاز است. انوش راوید می گوید آیین با دانایی قرن 21 جایگاه خود را دارد که شناخت آن نیازمند پیش زمینه هایی از فلسفه خاص قرن است. هرچه زمینه بررسی گستردهتر و ژرفتر شود، به درک مولد آیین نزدیک و نزدیک تر گشته و به مراتب پایین تری می رسد، که اصول بنیادی تر را شامل می شود که از الگوها یا نمونه های نوپدید (archetype) سادهتری آغاز شده اند. در واقع مفهوم درک بشری مداوم از سادگی به پیچیدگی (Complexity) و از پیچیدگی به سادگی است، ولی آیین دانایی قرن 21 ساختاری نو از همه علوم را شامل می شود. چه آیینی را برای دانایی قرن 21 می پذیرید؟
آهنگ
آهنگ، ریتم، روش، هنجار، قصد، عزم، اندیشه، رای، فحوا، معنا و مفهوم (چو هنگام فرهنگ باشد ترا – به دانایی آهنگ باشد ترا –فردوسی)، معادل intention در انگلیسی. همآهنگ نیز در بیان ما به معنی هم لحن و هم محتوا میباشد که اشتراک در معنا را میرساند. دانستن آهنگ تخصصی بخشی از دانایی قرن 21 است، که این کاملاً با آنچه که از گذشته می گفتند اختلاف دارد. آیا شما می توانید تعرف خوبی ارایه دهید؟
هوشیاری
هوش در فارسی کهن یعنی عقل، و هشیاری (Consciousness) یعنی هوش داری و عقلانی به موضوعات نگاه کردن. پس با شناخت و دانش (اسم مصدر از دانستن) مرتبط است. واژهی Conscious نیز از ریشهی لاتین conscious به معنی دانا (اسم فاعل از دانستن) میآید. بنا بر این هشیاری در اصل معنای خود یعنی قابلیت شناخت پدیدهها به صورت عقلانی و یا با دانایی. توجه شود که در روی کرد معنایی، هشیاری مفهومی کاملاً متمایز از آگاهی است. انوش راوید می گوید هشیاری که انسان به طور روزمره و عادی دارای آن است و از آن بهره می برد، چیزی مانند دانش عادی است، وقتی هشیاری به خلاقیت میانجامد، که دانایی قرن 21 با تمام کلیت آن درک شود منجمله درک هشیاری واقعی. هشیاری در ذات و ژن و آموزش های خوب بویژه در دوران ابتدای را شامل می شود، آموزش های کلاسیک ایرانی هوشیاری واقعی را سلب می کنند. آیا در اطراف خود اشخاصی با هشیاری بالا می شناسید؟
خرد باطنی
خرد باطنی بخشی از جوهر و سرشت انسان است که ریشه در آفرینش بشر دارد، و زمانمند و کالبد پذیر نیست. طبیعت در وجود و ژن و حافظه باطنی هر انسان شکلی از خرد باطنی را قرار داده است که امکان تغییرات آن با پدیده های دانایی قرن 21 کم است. آن چه که انسان به واسطه این خاطره در خود احساس می کند با خاطرات ذهنی (یعنی آن چه که در مغز ثبت میشود) متفاوت می باشد. آیین خرد باطنی سَرمَدی (Timeless order) است، می توان با تشخیص های علمی خرد باطنی را در طبقات مختلف قرار داد، ولی نمی توان بهبودی حاصل کرد. خرد باطنی پیش از آمدن ما به این جهان خاکی وجود داشته و پس از رخت بربستن ما از این جهان نیز وجود خواهد داشت. خرد باطنی با خرد عقلانی یکسان نیست، چون بنیان متفاوتی دارند، بخش مهم درک دانایی قرن 21 به خرد باطنی مربوط می شود. مغز انسان ساختار فیزیولوژیک دارد و هر فرآیند عقلانی باید ضرورتاً در چنین ساختاری بررسی گردد. خرد باطنی ماهیت تن کرد شناختی ندارد، چیزی در بطن و جوهر انسان است، ولی مکان یا سرشت مادّی برای آن نمی توان متصور شد. خرد باطنی میتواند ذهن را دراختیار خود بگیرد و مرتبه بالا تری از اندیشه را پدید آورد. تعامل سازنده میان این دو، چیرگی بر نفس را نیز در پی دارد، برعکس آن هم ممکن است. نفس امکان دارد با ذهن هم سو شود و ندای باطنی را خاموش سازد. آیا بنظر شما خرد باطنی افراد اطراف خود را می توانید میزان کنید؟
دیس و نگار
دیس، اسم کهن فارسی از مصدر دَسیتن به معنی شکل دادن و صورت بخشیدن و ساختن. در اصل به معنی شکل، صورت، و ساختمان، معادل form در انگلیسی (forma در لاتین و forme در فرانسه). صورت و نگار. شکل دادن و نگار در دانایی قرن 21 بخشی است که باید در نظر گرفت، بدون نگار نمی توان سه بعدی و در فضا بود، در آن تفاوت آشکاری نسبت به قرن قبلی می باشد. آیا نگار در فضا شکل داده اید؟
قاپیدن فکر
پیش دستی یا پیش نگری (Anticipation) واژه انگلیسی از ریشه لاتین anticipare در شکل اسم مفعول آمده که آن هم خود ترکیبی است، از پیش وند ante به معنی پیش و capare به معنی به چنگ آوردن، گرفتن و درک کردن. کلمهی Capable نیز از همین ریشه مأخوذ شده است. ریشه هند و اروپایی این واژه ها kap است. در فارسی kap ریشه قاپیدن است که همان معنی Grasp را می دهد، که از اصول دانایی قرن 21 است و در همه حال باید در نظر داشت. فکر مرا قاپید یا حرف مرا گرفت، همگی در معنی نشان از یک درک پیشین دارد. با توجه به این حوزه معنایی و این نکته که نگریستن در زبان فارسی بر همه معانی تامل کردن، اندیشیدن و بازجستن دلالت دارد، پیش نگری می شود نوعی فهم و ادراک پیشین که ناشی از نوعی توانایی (از Capable) کاملاً درونی (یا فطری یا غریزی) در موجود زنده است و البته فقط مختص انسان نیست. همچنین، معادل عربی آن توقع میباشد. پس در حوزهی معنایی آن، توجه به طور عام و نظر به یک واقعیت ویژه (از ریشه وقع در عربی) و ادراک بی واسطه (آن چنان که از معنی قاپیدن و گرفتن در فارسی بر می آید) نیز به طور خاص نهفته است. آیا شما تا کنون فکر کسی را ربودید؟
نظریه یا نگره
تئوری یا نظریه به مجموعه مباحثی گفته می شود که برای بررسی وضعیت یا موقعیت سیستمی به کار رود، و بسته به رشته و روش معنیهای مختلفی دارد. نظریه می تواند کاملا جنبه غیر تجربی داشته باشد مثل نظریه های تاریخی، که جنبه های تجربی برای بخش هایی از آن مورد استفاده قرار می گیرد. به عبارت دیگر نظریه را می توان بر اساس نتایج تجربی نیز پایه گذاری کرد، انوش راوید نتایج تجربی در تکامل جامعه را در نظریه خود بکار می بر، تاریخ و تاریخ اجتماعی دارای نظریه های اولیه هستند. یک نظریه جمعی از سازه ها (مفاهیم) تعاریف و گزاره های به هم مرتبط است که از طریق مشخص ساختن روابط بین متغیرها، با هدف تبیین و پیش بینی پدیده ها دید نظام یافته ای از پدیده ها ارائه می کند. زمان و حجم ندارد و مهم ترین چیز نظریه و تئوری نقد است که در آن به بررسی درستی و نکات مثبت و منفی دیگر تئوری ها می پردازند.
تئوری را می توان روشی برای درک یا مشاهده واقعیتها دانست، سیستم تفکری که خیلی عمیق تر و پویا تر از تجربیات روزمره می باشد، تئوریهایی که به یکدیگر مرتبط هستند یک سیستم یا یک علم را تشکیل می دهند. دست اندرکاران که این سیستم را بدانند وسیله با قدرتی برای مشاهده و تغییر و قایع در اختیار دارند، چیزی که آموزش و پروش کلاسیک ایجاد نمی کند. این وسیله قوی بر نگرش و شیوه جوابگویی در کارها تاثیر می گذارد، چون حوزه درک وسیعتر و عمیق تر می گردد و می تواند پی آمد های دور از ذهن را تعیین و پیش بینی کند و راه حلهای سنجیده تر و بهتر را برگزیند. تئوری باید توانایی تعیین حقایق مورد مشاهده مربوط به یک مسئله را داشته باشد، و توصیف و تعیین کند، چرا یک پدیده تحت شرایط خاص اتفاق می افتد. تئوری که پیچیده گی کمتری داشته باشد از تئوری که دارای پیچیدگی های بیشتری است ارزنده تر می باشد. تئوری باید با حقایق مشاهده شده و با بدنه دانش مغایرت نداشته باشد. تئوری باید ابزارهای لازم را برای آزمون خود داشته باشد به این معنی که در صورت تأیید باید بتوان فرضیه های قیاسی دیگری از آن استنتاج کرد و پیامد های آن را پیش بینی کرد.
داده
با ظهور بانکهای اطلاعاتی خیلی خیلی بزرگ، فرهنگ یادگیری کاملا دگرگون میشود، روش علمی کلاسیک بر اساس ساخت فرضیه و مدلی می باشد، که رویدادهای تجربی را توصیف می کنند. اکنون به اندازهی کافی داده از مشاهدات موجود است، تا بتوان بدون این که مدل یا فرضیه ای باشد، رویدادها یا مشاهدات بعدی را پیشبینی کرد، کاری که علم انجام میدهد، قدرت پیشبینی. با کمک ریاضیات کاربردی و داشتن مقدار کافی داده (data)، از رفتار انسانهای مختلف، میتوانیم با دقت خوب رفتار آدمها را پیشبینی کنیم. کسی چه می داند چرا افراد این گونه رفتار می کنند، مهم این است که این کارها را می کنند و ما می توانیم آن را پیش بینی کنیم، مانند این که بگوییم، برای چه کسی مهم است که من فرانسه نمی دانم یا می دانم، مهم این است که من به اندازه کافی داده دارم که حدس بزنم ترجمه این عبارت فرانسه چیست.
پتابایتهای (هزاران ترابایت) داده کافی هستند که بگوییم هم بستگی (correlation) کافی شده است. می توان به کمک الگو ریتم های آماری و محاسبه خوشه ای (cluster computing) حجم بسیار بزرگی از داده را تحلیل کنیم و نتایج کار بردی و مفید گرفت، بدون این که گمانه ای باشد که بگوید این ها چه معنایی دارند.
علم بهتر است یا ایده
وقتی می توانیم انبوه اطلاعات و دانش را درجیب خودمان داشته باشیم، چرا آنرا در مغز نگه داریم، این حافظه ها بسیار شکیل تر و منظم تر و رنگی در رم و فلش و غیره و بسیار کوچک هستند. بهتر است شکل فرهنگ یاد گیری مغز را از ایده و خلاقیت پر کنیم، و پردازش ها را در مغز شکل دهیم. قرن 20 دوران انبوه سازی بود، انبوه سازی کشور و آدم و دانشگاه و غیره، دانشگاه هایی که امروزه غیر از پول سازی کار بهتری ندارند. آموزشگاه های سنتی قرن 20 یاد می دادند که هر آنچه ما می گوییم تمام دانایی و علم است حفظ کنید و امتحان دهید، در هر صورت نتیجه خوبی نداشته و امروزه اثرات آن را در همه جا می بینیم. مثلاً هم میهنی به من می نویسد، کتاب چهار جلدی تاریخ ایران نوشته شده ** را خوانده ای، این هم وطن اشاره می کند شما بر عکس حرف های آن کتاب را در مورد تاریخ می نویسی. این گفته دلیل ندانستن و نداشتن ایده و خلاقیت است که شخص را به گمراهی می برد، و آنچه که دیگران خواسته اند، نا آگاهانه و بدون ایده و خلاقیت پیگیری کرده و انبوه در مغز جا داده، با اندکی دقت و براحتی می توان با چند کلیک سابقه وجودی آن نویسندگان را می توان دید و با تحلیل و پردازشی درست علم را با دانایی قرن 21 پیش برد.
در قرن سنت گریزی نوشتم که باید از سنت های قرن گذشته که بر جهان حاکم کرده بود دوری کرد منجمله کار های انبوهی بدون ایده مانند انبوه سازی فکر و اندیشه، در قرن 20 می پنداشتند که کمیت برتر از کیفیت است و کیفیت را در کار انبوه می دانستند، یکی از مهمترین شاخص های آن قرن رأی گیری و انتخابات بود که سعی می کردند توده مردم را با یک حق مساوی و انبوه پای صندوق بیاورند. در صورتیکه امروزه می دانند که نباید حق رأی یک شخص تحصیل کرده و شاخص اجتماعی برابر فردی باشد که سوادی و یا تحلیلی از جامعه ندارد و یا حتی مجرمی است که جز زیان به مملکت کاری و برنامه ای نداشته است. در قرن 20 به این مسئله مهم و جدی توجه نمی کردند، ولی امروز قشر آینده بین و دلسوز و کار آمد باید به آن توجه ویزه نشان دهند، تا ورود به آینده ای نوین و پویا را میسر کنند.
در دوسال گذشته بیش از چهار هزار نفر نظر در وبلاگ هایم ثبت شده، ولی متأسفانه در آنها ایده و خلاقیت ندیده ام، بهترین این نظر ها شامل پیشنهادی بود که این و آن کتاب را بخوان، بعضی ها می گویند امکانات نیست تا ایده بدهیم یا می گویند فضای کار علمی نیست. عزیزان به این گفته انوش راوید خوب دقت کنید، در توانایی و همچنین وظیفه بخش پایین دست جامعه نیست که در مقابل بخش جلو رونده جامعه قرار گیرد و تکامل اجتماعی را تحت تاً ثیر قرار دهد یا متوقف کند، بلکه همیشه تاریخ به جلو و تکامل رفته و تاریخ را برای قبلی ها به پایان برده است. دانایی قرن 21 وظیفه دارد که پرچم مبارزه با سنت قرن 20 را بدست بگیرد و آنرا وادار به عقب نشینی کند. ایده و خلاقیت ها را باید بکار انداخت تا بتوان از گذشته جدا شد و به آینده رسید، آینده ای که باید ایرانی ها پیشرو و پیش آهنگ آن باشند تا بتوانند در آینده نقش مهمی را در جهان بازی کنند. نباید گذاشت بخش عقب مانده جامعه در هر کجا و هر محفل کوچک و بزرگ پیش کسوت شود، و فلسفه آل فسیل را حاکم کند، باید با ایده هایی نو و نو تر آنها را پیرو سرشتی دگر نمود.
مثال ساده دیگری بگویم، تعدادی از افراد گذشته خواه یا آل فسیل در باره وبلاگ های من می گوید که گمان دارند جریانی در کار است، این قبیل اشخاص حتی ممکن است کوله باری از مدرک و اطلاعات و دانش را در خود داشته باشد ولی ایده و خلاقیت ندارند بنا بر این از واژه گمانم استفاده می کنند چون نمی توانند از این همه نوشته و امکانات بهره برد و واقعیت را بیابند، و چنین ساده چون عصر حجر گمان می کنند و می گویند. مدت 35 سال است پول نفت به ایران بزرگ یا در اصطلاح سیاسی آن خاورمیانه وارد شده، و از بابت آن پول باد آورده قشری از جوانان پرورش یافته که با آموزش قرن 20 تربیت گردیده اند، و در مقابل دیدگانشان فقط رونق اقتصادی بی پایه ای می بینند که برای آنها ترسیم شده است، و حاضر به تحلیل و تحقیق واقعی و یافتن آهنگ رشد و حرکت تکاملی واقعی جامعه ای نیستند، از هر یک پرسیده شود تحلیل شما از جایی که در آن زندگی می کنید چیست، پاسخ هایی توده ای و انبوه از پیش طراحی شده می دهند، چه بسا آن جواب کاملاً علمی هم می باشد ولی فاقد ایده ای نو است. ایده هایی نو چون حق رأی و سرنوشت، ترکیب دانش و کار در قرن 21 و آموزش پردازش نوین، کار بردی و ساده نمودن علم و بسیاری چیزهای دیگر که در قرن سنت گریزی به آنها اشاراتی کرده ام، این ها را باید شنید. باید در نظر داشت ابراز ایده و خلاقیت و شناخت آن متفاوت است، مثلاً، جهان بینی آینده با برنامه نویسی برای آینده یک سازمان و یا شرکت تفاوت هایی دارد، برای اولی دانستن تاریخ در بعد جغرافیایی مربوطه لازم است و در دومی مسائل موضع مطرحه مهم است. در این تفاوت داشتن ایده های نو کاملاً لازم است، فقط با داشتن علم قادر به تشخیص خاص تفاوت ها نشده و حتماً در جایی به گمراهی ختم می شود. مانند اشخاصی که در این دوره قدرت نفوذ تبلیغاتی و فرهنگی غرب را ندیده می گیرند و در همه امور منکر آن می شوند، و ایده پردازی خود را بر پایه آن علم بنا می کنند، و یا به ایجاد و بر پایی این تبلیغات و هم چنین دروغ های تاریخی اجازه تحلیل و تحقیق درست را از جامعه زیر دست می گیرند. ایا شما بیشتر ایده پردازی کرده اید یا فقط اطلاعات علمی آموخته اید؟
. . . این مقاله بازنویسی می شود، و ادامه دارد، ایده و تجسم، روش و تجربه، منطق و فلسفه، حکمت و..... ادامه در اینجا،
*
عکس تاریخی گروهی از نوازندگان دوره گرد در تهران 1300 خورشیدی، در تاریخ یکی از ابزار های دانایی موسیقی بود، در این باره زیاد نوشته و گفته شده است. عکس شماره 544 .
کلیک کنید: تاریخ آزادی اندیشه در ایران
کلیک کنید: دمکراسی و فدرالیسم علمی و سازمان نوین
توجه: اگر وبلاگ، به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
انوش راوید // Anoush Raavid ///
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ: