ارگ
سخن، مرام، اساس، سبک کار
پیش گفتار
هر وبلاگ یا سازمان، شرکت یا حزب، در این دوران و قرن نوین، نیازمند طرح تدوین شده است، که شامل: مرامنامه، اساسنامه، استراتژی، تاکتیک، سبک کار، و... باشد، عدم دقت به این اصول، آن شرکت یا سازمان یا وب را سردرگم می کند، و به اهدافش نمی رساند.
ارگ به معنی قلعه کوچک در میان قلعه بزرگ است، که دارای برج و بار باشد، و در آن فرمانروای شهر، ایالت و یا کشور اقامت داشته است، و غالباً وی از آنجا مبادرت به اداره امور می کرد. از این وب ارگ، هدایت و اداره، جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران، و ایران و ایرانیان، و... انجام می شود.
عکس انوش راوید در 1346 خورشیدی، مشروح در تولد در تاریخ، عکس شماره 112 .
سخن وبلاگ ارگ
سخن وبلاگ ارگ به عاشقان دانستن حقیقت است، که اندیشه خدمت به دانش و ایران دارند، سخن وبلاگ به تحصیل کرده ها و روشنفکران است، که اندیشه و عمل شان تابع منطق و حقایق علمی است. بدین منظور حرکت وبلاگ بحث در جهت معیار هایی با اتکا به حقایق علمی و تجربی و موازین منطقی محقق است. در زمانی حساس که راه زندگی و رشد ملتها، به شیوه فرا امپریالیستی در خطر و بحران است، لازم می گردد که اندیشمندان و روشنفکران مورد نظر این وبلاگ، در محیط دمکرات مجازی گرد هم آیند. در تشخیص دروغها و یافتن واقعیتها و حقایق علمی در جغرافیا ـ تاریخ و تکامل اجتماعی و فرهنگی به اندازه توانایی خود کار، و به گسترش واقعیتها در میان مردم بکوشند. کوتاهی از این مهم سپردن دوران به دروغ پردازان است، که با دشمنی دیرینه، خواهان شکست و تجزیه ذهنی و ذاتی ملت های قاره کهن، جهت تخریب و انقراض می باشند.
وبلاگ ارگ (جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران) بر پایه دروغ های تاریخی نمی باشد، بلکه در ضدیت کامل با کلیت دروغ، و مخالف سرسخت دروغ های تاریخی و اجتماعی است. بنابر این منابع و مطالب کتاب هایی، که اصالت واقعی و صحیح بودن مقالات آنها مشکوک می باشد، فقط به منظور بررسی چگونگی نوشته هایشان در وبلاگ استفاده می شود. آنچه که امروزه برای علوم انسانی، بویژه تاریخ و تاریخ اجتماعی مسئله ساز شده، انبوه دروغها و ترفندها است، که هر کس به فراخور حال و موقعیت خود بکار برده است. برای تصفیه و پاکسازی آنها باید از روش های اصولی استفاده کرد، تکیه بر مطالب مشکوک و تکرار طوطی گونه آنها، همان گمراهی تاریخی است.
بدین جهت باید در نظر داشت، استدلال ها و استنباط های قیاسی، که همراه تحلیل های عمیق و داده های واقعی تاریخی و آماری است، نهایت به تکوین تعلیل های جدید، برابر اصول علمی می انجامد، که در تمام مراجع ذیصلاح مسند و منبع به حساب می آید، که اساس و پایه وبلاگ ارگ، بر این مبنا می باشد. در مقالات وبلاگ از ذکر مستقیم و یا نوشتن کلاسیک انبوه زیرنویس منابع خود داری شده، ولی با استفاده از واژه های کلیدی کتاب های داری اهمیت، تشخیص ذهنی برای حرفه ای ها مقدور شده است. مبتدی های مرتبط با این دانش، ضمن مطالعه و پیگیری وبلاگ، بعد از مدتی خود می توانند، رمز و راز یا در واقع علم وبلاگ را بیابند و درک کنند. همیشه خواهش کرده ام، افرادی که علاقه و یا دانشی در تاریخ و تاریخ اجتماعی ندارند، این وبلاگ را مطالعه نکنند، و اگر اشتباه وارد شده اند، سریع خارج شوند، چون سردرگم می شوند.
مرامنامه وبلاگ ارگ
1 ــ احترام کامل به مردم ایران و تمام انسانها، 2 ــ حفظ بی چون و چرای دمکراسی واقعی، 3 ــ کار فرهنگی جهت زدودن دروغ و نیرنگ و فریب در تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران بزرگ و قاره کهن، 4 ــ رعایت کامل قوانین کشور ایران و بین المللی، 5 ــ دفاع از تاریخ و تاریخ اجتماعی جغرافیای تاریخی ایران.
اساسنامه وبلاگ ارگ
1 ــ تحقیق و تحلیل های ویژه در تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران و جهان، 2 ــ ایجاد آموزش و درک بیشتر از واقعیت های تاریخی و حس حرکت زمین زیر پا، 3 ــ کار فرهنگی دفاع از تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران، در محیط دمکرات وب. 4 ــ تلاش برای ایجاد فرهنگستان مستقل تاریخ و جغرافیای تاریخی ایران.
سبک کار وبلاگ ارگ
وب ارگ یا جنبش ارگ، فعالیتی مجازی در محیط اینترنت و غیر حضوری، ویژه علاقمندان به دانش جغرافیا ـ تاریخ است، که نیازی به رهبری از بالا مانند سبک کار قرون گذشته ندارد، بلکه برنامه ای با آینده نگری و سازمان های نوین قرن 21 است. با توجه به جامعه امروزی و تحقیقات متوجه می شویم، سبک کار قرون گذشته بویژه دوران تولید انبوه قرن 20 برای پیشبرد اهداف در این زمان کار ساز نمی باشد. بسیاری هنوز در گذشته مانده و می پندارند، که برای کار می بایست رهبر و سازمان هرمی شکل داشت، تا بتوان هدایت کلی را به دست گرفت. در صورتیکه در قرن موج نو با انقلاب اطلاعاتی و ارتباطی این گونه هرم ها به راحتی آسیب پذیر هستند، و به هیچ عنوان و شکل نمی توان آنرا ثابت نگه داشت. اگر سازمان هرمی در این قرن ثابت بماند، دلیل بر عدم توانایی تحلیل و تعلیل نیرو های تشکیل دهنده آن است، که به نوبه خود عدم کارایی را در پی دارد. گاه در این زمان دیده می شود، مدیریت یا رهبری با پول هرم تشکیلاتی را نگه می دارد، ولی هر روزه مخارج بیشتری می طلبد، و در نهایت حفظ آن امکان ندارد.
یک تعریف ــ اگر بعضی پدر یا پدر بزرگی را محک بزنید متوجه می شوید، که آنها می پندارند، اگر نباشند بچه ها و نوه ها توانایی ادامه زندگیشان کم است، و می پندارند همه دانایی در آنها جمع است. در گذشته داستانی و خطی می ساختند، و میلیونها انسان گرد آن متعصّبانه جمع می شدند، اما در این زمان وضع کاملاً فرق می کند، دانایی قرن 21 حاکم و در حال انکشاف است. این زمان طبقات زیرین هر هرم را جوانان تحصیل کرده تشکیل خواهند داد، بسیاری از آنها خود مدیران سازمان بزرگ و کوچکی هستند، آنها براحتی هر تغییر و تحول را درک کرده و جهت گیری می کنند. به همین جهت خیلی سریع هر هرم تشکیلاتی از هم می پاشد، و به بیشمار هرم تبدیل می شود. فرمانده مهمی در خاطرات خود نوشته بود، که زمان جنگ اول جهانی سربازان بی چون و چرا دستور فرماندهان را اجرا می کردند، اما در جنگ دوم جهانی می بایست برای آنها تعریفی از دستور می کردیم، ولی در آینده، هر سربازی فرمانده خواهد بود. آن فرمانده در نیم قرن پیش این مهم را دانسته و درک کرده بود، بنابر این نمی توان با اصول کاری گذشته وارد آینده شد. وبلاگ جنبش ارگ نمی خواهد و نمی گذارد زمان تکلیف را روشن کند، بلکه می داند که این علم و دانش و اندیشه است، که باید بر زمان اثر گذارد.
تمام اطراف ما هر چه می بینیم و حس می کنیم، از یک مدیریت کاملاً علمی برخوردار است، باید این مدیریت را که از اتم و سلول و ملکول تشکیل شده درک و تشریح نمود. نباید مانند انسان عصر حجر آنرا فقط ساخته و پرداخته بالا و پائین دانست، و خارج از توانایی تحلیل و تحقیق خودمان به حساب آوریم. به این ترتیب با دید آینده نگری، مدیریت قرن 21 در فضا شکل می گیرد، همان گونه که آن اتم ها و ملکول ها و سلول ها در فضا بیک دیگر اتصال دارند، و مجموع آنها عنصری یا عناصری را تشکیل می دهند. در این زمان با تعریف علمی خاص تشکیلاتی، عنصر مدیریت و سازمان هم در فضا شکل می گیرد. البته درک این جملات برای افراد جا مانده در اندیشه پدر بزرگ مآبانه قرون گذشته مشکل است، ولی مطمئنا جوانان باهوش امروزی به آنها کمک خواهند کرد، تا متوجه شوند.
در نتیجه برای ایجاد عنصر مدیریت و رهبری، جنبش و سازمان، سبک کار و غیره، نیازمند تعریف علمی با اصول دانش و تکنولوژی جدید می باشیم، که این تشریح علمی از توانایی یک اتم و یا یک فرد خارج است. بدین جهت ابتدا جنبش نو پدید بوجود می آید، و سپس در مسیر رشد و تکامل تعریف ها حاصل می شود، بظاهر ممکن است اندکی افراد فکر کنند، که سبک کار جدید غیر ممکن یا زمان بر است، ولی در آن واقعیتی نهفته که افراد با هوش آنرا درک و پی گیری می کنند. با تعریف های جدید و جامعه شناختی قرن نو، داشتن تشکیلات و جنبشی هرمی شکل که بتواند، با گسترده کردن محیط زیرین به اهداف خود برسد، تصور پوچ و غیر قابل اجرا می باشد.
امید است، ایرانیان دانش پژوه موضوع و مطلب این وبلاگ را بگیرند، و با دانش خودشان در آمیزند و به جامعه بفرستند، که حتماً ره آوردی نیکو در پی خواهد داشت. در غیر اینصورت چنان ماند که، من تیری در چله اینترنت گذاشته، و بسوی دشمن وبلاگ ارگ، یا دروغ های تاریخی و اجتماعی رها کرده باشم، که این باعث می شود دشمن موذی هوشیار تر، و ما همچنان پراکنده و بی دل و یار بوده، و در انتظار سرنوشت و دروغ های دیگری باشیم، که برایمان بنویسند.
عزیزان بیائید با دین و دانش والای مان خودمان سرنوشتی نو بنگاریم، و بدین منظور از هم میهنان عزیز خواهشمندم در جهت سخن این وبلاگ نظر بنویسند، تا به اهداف مورد اشاره یعنی باز نویسی علمی تاریخ و سرنوشت رسید. ایران عزیز با داشتن امکانات گسترده طبیعی، سیاسی، اقتصادی، و ظرفیت های عالی انسانی، علمی، فناوری، و سابقه درخشان تاریخی، براحتی میتواند حرکت بسوی تمدن جدید را، پویا طی کند. این وظیفه اندیشمندان است، که با درک تغییرات و با دانایی قرن 21، استراتژی منطقی و کار آمدی پیش بینی نمایند. بنابراین احتیاج است در جهت فرآیند تدوین برنامه های آینده نگر، همه اوضاع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی قرن 21 جهان را در نظر داشته باشند، و لازم است چالش هایی که کشور با آن روبروست، از قبیل نقاط قوت و ضعفها و فرصتها را کاملاً شناسایی کنند. درایت پیش بینی آیند اینست که از گذشته خود واقعی و بدور از دروغ بدانیم، امروز خود را با محک های دقیق بشناسیم، دارایی ها و بود و نبود های آشکار و پنهان را در تمام زمینه ها و چیزها خوب ببینیم.
انوش راوید سعی می نماید با مقالات خود در وبلاگ، چشم اندازی تهیه کند که به شکل همه جانبه و با درنگ های جدید، بلکه تحرکی نو به فضا بدهد. با شرایط بسیار خوبی که در همه زمینه ها داریم، و همچنین داشتن تمدن تاریخی مهم، نمی توانیم قبول کنیم که نقشی پایین دست در منطقه و گیتی داشته باشیم. احتمالاً بد بینانه نبینید، بحثها نگاه نژادی و ملی نیست، ایران و همه مردم ایران است، مردم و کشور ما باید جایگاهی بلند تر و معظم تر داشته باشند. انسان با هوش در قرن 21 حتی با یک نگاه به سر نوشته های انوش چون: قرن سنت گریزی، بسوی تمدن جدید، موج سوم، انسان قرن 21، چالش قرن، تغییرات مطلوب، خود بخود پیگیری میشود که اینها چه هستند، و در پی سئوالها و نظرها و آزمون و تامل گردونه یادگیری می رود.
هم میهنان عزیز احتمالاً این قبیل حرفها را شنیده، شاید هم چند بار شنیده اید و خوانده اید، ولی بد نیست یکبار دیگر و از دیدگاهی دیگر ببینید، درصورتیکه از پس اینها، سئوالها و نقد های علمی باشد، می توان به آینده نو راحت امیدوار بود، که در نتیجه آن نا امیدی دشمن تاریخی را بدنبال دارد، ولی اگر لودگی و یا ناسزا گویی شود، متوجه میشویم کار روشن گری سخت و دشوار، و راه دشمن هموار است.
پرسش از عموم: آیا شما نظر دیگری دارید؟
عکس یک ارگ تاریخی ایران، مشروح در تاریخ قلعه های ایران، عکس شماره 4548.
پا و ذهن را جلو بکشید
یکی از برنامه هایی که وبلاگ انوش راوید دنبال می کند این است، که بلاگر های جوان ایرانی که جزو فعال ترین عزیزان هستند، و نفوذ خاص در جامعه دارند، پا و ذهن خود را جلو و به دانایی نوین بکشند. بسیار دیده می شود که بخاطر آموزش در آموزشگاه هایی که به شیوه قرن 20 اداره می گردد، جوانان نمی توانند بخوبی تلفیق نوین دهند. اکثراً نیازمند راهنمایی و کمک فکری هستند، تا تفاوت قرن گذشته با این قرن را متوجه شوند. با هوش ترها اگر تاکنون متوجه اختلافات بزرگ دو قرن نشده باشند، با مطالعه این وبلاگ سریع راه اندیشه خود را می یابند، ولی برای بقیه روش های مختلف لازم است تا بگیرند، البته با یک وبلاگ کار مشکلی است. به هیچ وجه نباید در انتظار معجزه و ریسمان و آسمان بود، باید زحمت کشید و کار کرد، تا بتوان مملکتی خوب با مردمی دانا داشت.
تاریخ و تاریخ اجتماعی، بود و نبود مردم، حرکت و نگاه آنها، مربوط به زمان و مکان خودشان با محدودیت های مخصوص بوده. مثلاً کسی که چند قرن پیش در روستا و یا قبیله دویست نفری و یا شهر چند هزار نفری، در دور ای مختلف ساختار تاریخی اجتماع زندگی می کرده، چه دانا یا ساده بوده، درک کاملاً متفاوتی از همه موضوعات با هم داشته اند. به همین منوال قرن گذشته هم که مرحله نهایی انقلاب صنعتی بوده، با این قرن که انفجار دانش با مجموعه ای از انقلابات اطلاعاتی و ارتباطی و غیره است، کاملاً متفاوت می باشد. ما در این قرن امکانات وسیع زندگی و فراگیری داریم که در گذشته نبود، مثلاً من که زندگی نامه خود را در تولد در تاریخ نوشته ام، در روستای کوچک جل و چلاسر تمام امکانات زندگی مدرن را دارم. در صورتیکه همین 25 سال پیش اینجا، شبکه آب و برق، جاده و غیره نداشت، مردم 25 سال پیش کجا، و امروزی ها کجا. بنابر این نباید بشر گذشته را به این قرن منتقل کرد، بلکه باید پیگیر انفجار دانش بود، تا در موج آن سوار شد و جهان را از تخریب و انقراض نجات داد.
با نگاهی به وبلاگها متوجه می شویم، بخاطر همان آموزشها، که در ابتدای این مطلب و در قرن سنت گریزی گفتم، بسیاری از افراد مانند قرن قبلی ها هستند. نباید گذاشت که این موضوع تبدیل به یک مشکل اجتماعی و عقب افتادگی شود، بویژه که بسیار از مجریان آدم های قرن گذشته هستند، و یک نوع تلقین نا خواسته گذر به گذشته در جریان است. از عزیزان و بویژه جوانان با هوش می خواهم، برای این بخش کمک باشند، تا اقدام اصولی اینترنتی انجام پذیرد، که همه بتوانند پا و ذهن را جلو بکشند.
کلیک کنید: انواع روش های تاریخ نویسی
تعریف های نوین علم
یکی دیگر از برنامه های وبلاگ، تفهیم و تحریک یا تقاضا برای ایجاد تعریف های جدید است، آنچه که از علوم بویژه جغرافیا ـ تاریخ در گذشته تعریف شده، در بسیاری موارد می تواند کاملاً متفاوت با واقعیت های علمی باشد. در گذشته و گذشته ها، خیلی موضوعات و مسائل برای مردم حتی دانشمندان دوران تعریف نشده بود، و در طول زمان و به مرور و کم کم به دانشها افزوده می گردید. از ابتدای قرن 21 و انقلاب کامپیوتری و اینترنتی که در آینده نگری توضیح داده ام، انفجار در دانایی بشر پدید آمده، و باید آن را درک نمود. این کم دانستن و نداشتن تعریف برای موضوعات و مسائل باعث می شد، علم و دانش، تحلیل و تحقیق، در همان اندازه دوران خودش باشد، که شامل تاریخ و تاریخ اجتماعی و در کل علم جغرافیا ـ تاریخ هم می شد. مثالها در تاریخ ایران زیاد است، که در وبلاگ خیلی نوشته و ادامه می دهم، اما در اینجا یک مثال غیر ایرانی هم می زنم.
در 24 اوت سال 70 ق.م، از صبح زود زمین لرزه هایی اطراف کوه وزو Vesuvio، شهر پمپئی Popeiiو خلیج ناپل ایتالیای کنونی را می لرزاند، ولی کسی به این لرزشها توجه نمی کرد، مردم می پنداشتند خدایان کمی شوخی دارند. ساعت یک بعد از ظهر از کوه دودی سفید و خاکستری غلیظ به ارتفاع 10 تا 15 کیلومتر به آسمان بلند شد، و باد آنرا بروی شهر آورد و شهر در تاریکی فرو رفت، مردم خیلی تعجب کردند ولی باز هم اهمیت نمی دادند، و کار خدایان می دانستند. از ساعت 5 بعد از ظهر باران سنگ ریزه شروع شد، مردم ترسیدند و به یکباره سعی در فرار از شهر پمپئی کردند، تا به اطراف بروند. باران سنگی که بر اثر ترکیب مواد شیمیایی خاکستر های به هوا رفته با هوای سرد در آسمان ایجاد شده بود، باعث شد که بیشتر مردم نتوانند از شهر 20000 نفری خارج شوند، و حدود 5000 نفر در شهر گرفتار و گیر افتادند. از ابتدای شب با ادامه فعالیت کوه حرکت توده های عظیم مواد با سرعت 100 کیلومتر در ساعت بطرف پائین شروع شد، 18 ساعت پس از آتش فشان شدت آن زیاد شده بود. ابتدا مردم در شهر پمپئی و هراکولانوم و روستاهای اطراف بر اثر استنشاق گاز های سمی کشته، و سپس در موج نهایی زیر 20 تا 25 متر مواد مذاب و نیمه مذاب مدفون شدند.
برای مردم که به این راحتی گیر افتاده و کشته شدند، آتش فشان و فعالیت کوه آتش فشانی تعریف نشده بود، آنها این را به خدایان نسبت می دادند، زیرا دانش آنها همین اندازه بود. اما امروزه با وجود امکانات وسیع علمی و انقلاب و انفجار اطلاعاتی و دانایی که به شتاب ادامه دارد، باید بیش از گذشته بدانیم، بهتر و بهتر، بیشتر و بیشتر به تحلیل و تحقیق، بررسی و کاوش پرداخته شود. در سال 1594 م، اتفاقی در هنگام حفر کانال آبیاری، آثار تاریخی شهر پمپئی و اطراف آنرا کشف و اکتشافات را آغاز کردند. اکتشافات تا کنون ادامه دارد، اما تا همین ده سال پیش و قبل از تکنولوژی کامپیوتری درباره اتفاقات پمپئی به خوبی نمی دانستند.
یک مثال دیگر را کوتاه بگویم، در انقلاب مشروطیت ایران هیچ کدام از مردم دوران نمی دانستند، که بدلایل تاریخی و تاریخ اجتماعی، تمدن جدید بورژوازی یا در واقع نو بورژوازی در ایران شکل گرفته است. در حقیقت انقلابیون داشتند با دوران فئودالی پادشاهی قاجار مبارزه می کردند، زیرا تمام مردم چه دانا و یا عامی تعریفی از بورژوازی و فئودالی نداشتند. اگر در این قرن 21 با وجود ذهن های پویای تاریخی، نتوانیم تعریف های جدید، برابر با اصول و قوانین علمی در تمام موارد منجمله جغرافیا ـ تاریخ ارائه دهیم، نمی توانیم وارد تمدن جدید شویم.
چرا مطالب ادامه دارند
تمامی مطالب وبلاگ انوش راوید، شامل، ادامه دارد و بازنویسی می شود است، زیرا این مقالات گوشه کوچکی از زیر مجموعه علم جغرافیا ـ تاریخ است، و برای علم پایانی نیست. عزیزان برای دریافت ادامه مطالب می بایست به صفحه نخست مراجعه نمایند. روزی نیوتن قانونی برای جاذبه نوشت و دویست سال می پنداشتند همان است، بعد انیشتین قانونی و فاکتوری آورد و باز پنداشتند دیگر همان است، و تاکنون اشتباه فهمیده و خیلی اشتباه بوده است. اکنون در قرن 21 متوجه شده اند، هر چه گذشتگان که دانشمندان بنامی بوده و گفته اند اشتباه بوده، و هر چه علم جلو تر می رود، تازه می فهمند که هیچ از جاذبه نمی دانند. علم جغرافیا ـ تاریخ هم همین گونه است، خواهشاً مپندارید آنچه که می دانیم واقعیت و تمام علم است، و همه چیز تمام شده است، در تاریخ و فرهنگ یاد گیری توضیح نوشته ام.
یاد آوری نمایم، این وبلاگ خود تاریخ نیست، یا هر وب و کتاب خود تاریخ نیست، بلکه نظرات نویسنده آنها می باشد، که می تواند با وجود داشتن منابع و مستندات، باز هم خود تاریخ نباشند. تاریخ را باید فرهنگستان تاریخ بنویسد و تأیید موقت نماید، فرهنگستانی که باید اعضای آن انتخابی باشند، و از میان دانشوران داوطلب زیر مجموعه علم جغرافیا ـ تاریخ برگزیده گردند. برای رسیدن به چنین فرهنگستانی، کار و زمان، آمادگی ذهنی و پویایی لازم است، البته افراد اهل علم و دانش واقعی، خود می دانند و می توانند راه ناهموار و مشکل این کار را چگونه بپیمایند. وجود فرهنگستان های علمی در تمام زمینه ها و گرایشات، در جهت استراتژی ملی و مردمی ایران است، که برای آینده نوین ایران بسیار مهم می باشد.
ایجاد چنین فرهنگستان هایی از توانایی افرادی که مزد بگیر دولتی هستند تقریباً خارج می باشد، بمنظور رسیدن به آن بهتر است، اشخاص دانشور تاریخ و تاریخ اجتماعی یکدیگر را در اینترنت بیابند، و با کمک تکنولوژی های نوین برای رسیدن به فرهنگستان تاریخ ملی ایران گام بردارند. بدین منظور آماده تبادل نظر و اندیشه هستم، عزیزان علاقمند می توانند در صفحه ویژه پرسش و پاسخ ها در اینجا پیگیری نمایند. کوتاهی از این مورد سپردن گذشته و آینده ایران بدست کسانی است، که چه بسا صلاحیت ملی و مرمی نداشته باشند، و یا از چهره ها و کارگزاران خاص باشند.
کلیک کنید: فرهنگستان تاریخ ایران
علم ادامه دارد
تقریباً در تمام مقاله هایم نوشته ام ادامه دارد و بازنویسی می شود، علت آن امکان وسیع و خوب اینترنت است، در گذشته یک کتاب چاپ می کردند، خیلی که هنر می شد می نوشتند بخش دوم آن در کتاب بعدی. ولی امروزه به راحتی یک مطلب می نویسیم، و می توانیم آنرا بازنویسی کنیم و ادامه دهیم. در کل همگان متوجه شده اند، برای علم پایانی نیست، و هر آن ممکن است علم دچار تغییرات اساسی شود. مثلاً روزی عده ای می گفتند که اسکندر از یونان آمده، ولی امروز با وجود تحقیقات پژوهشگرانی مانند بانو پرنیان حامد، در کتاب، اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست، و یا وبلاگ: جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران، متوجه شده اند، که آن اسکندر قبلی، داستان بوده و تمام کسانی که در باره اش نوشته اند، هرگز نخواسته اند فکر کنند که برای علم پایانی نیست، و به شوخی بگویم کتاب هایشان کاغذ باطله شده، و فقط بدرد خرد کردن و کارتن سازی می خورد، یعنی بهدر رفتن میلیونها که هیچ، میلیاردها ساعت درس و کتاب، مشق و اندیشه جوانان و مردم بوده است. و چه برنامه ریزی های سیاسی و نظامی از بابت آن دروغ انجام شده، و چه کشته ها و خرابی های بیشماری داشته است.
هر دو پدر بزرگ من افراد فرهیخته بودند، هر دو در مکتب خانه درس خوانده بودند، حاج میرزا حسین را ندیده بودم، شش ساله بودم که در سن 80 سالگی فوت کرد ، از او در راه راستی ایرانی نوشته ام. ولی پدر بزرگ مادریم خیلی بحث و صحبت می کردم، می گفتم: مکتب خانه چگونه بود؟ می گفت: خیلی خوب بود، می گفتم: در فیلمها دیده ام فلک می کردند و کتک می زدند، می گفت: آنها تبلیغ منفی می کنند تا مدرسه های امروزی را جا اندازند. او خیلی باسواد بود، در مشاعره هیچ کس نمی توانست مقابلش مقاومت کند. او شناسنامه مادرم را از اراک گرفت، یادم می آید از او می پرسیدم: چرا از تهران رفتید و از شهر ارک شناسنامه مادر مرا گرفتید. می گفت: اصلیت ما عراقی است، عراق خاک چین است و تهران خاک خوارزم است، خوارزم سر راه و گذر است و خیل حوادث تاریخی داشته، انگلیسها برای اینکه تهران به آنها نزدیک تر است*، با کلک و نفوذ اینجا را پایتخت کردند، ولی باید یک شهر از چین پایتخت ایران می شد، خاک خوارزم کم برکت و محصول است.
در آن زمان حدود 35 - 40 سال پیش، که خیلی جوان بودم، فکر می کردم پرت و پلا می گوید، و کتاب های تاریخی و ادبی ایران بی اعتبار هستند، و آنچه که ما در کتاب های درسی خوانده ایم واقعیت است، ولی اینک متوجه شده ام همانگونه که او گفته بود، در مکتب خانه دروغ نمی گفتند، یاد خاله قصه گو افتادم که می گفت: در مدرسه بشما دروغ می گویند. مثلاً در ادامه صحبتها با پدر بزرگم او می گفت: 1300 سال پیش وقتی شیرازه امور خراسان** از هم پاشید و فشل شد، عربها به خراسان حمله کردند، و مردم گبری آنجا بمرور مسلمان شدند، ولی یک اسلام ترکیبی بود، و با نا امنی و درهم شدن خراسان، مردم از راه چین و ترکستان، به خراسان رفتند و شهر های خودشان را به خراسان بردند، و زبان فارسی را هم در خراسان پربارتر کردند. دین اسلامی را که برده بودند، با دین مغ های مانوی آنجا ترکیب کردند، و شیعه را در مزار*** و بلخ شکل دادند، و روزی با مغ های شمال خراسان دست بیکی کردند، اول آمدند اینجا خوارزم**** را گرفتند، و بعد رفتند بغداد را گرفتند و شیعه را انکشاف دادند.
حالا امروزه برای بدست آوردن معنی و اسناد این گفته ها باید کلی زحمت بکشم، و صدها کتاب را ورق بزنم، در صورتی که اگر آن روز در مدرسه حداقل چیزی بما نمی گفتند، چه برسد دروغ، از او می خواستم بیشتر توضیح دهد و می پرسیدم، از کجا می داند و در کدام کتاب و ادبیات نوشته شده است. ولی برعکس بشدت با او مخالفت می کردم، مانند تعدادی از جوانان امروزه که دروغ های تاریخ را واقعیت می دانند، و ندانسته با واقعیتها مخالفت می کنند. می گفتم: مغولها از کشور مغولستان آمده اند، آنها مغ و مغ بچه نبودند، او سر خود را تکان می داد و گویا در ذهن خود می گفت: وضع خیلی خرابه، انگلیسها شما را بدجوری شستشوی مغزی داده اند. او خیلی اطلاعات و دانش ادبی و تاریخی شیوه قدیمی داشت، بزودی بخشی از آنها را خواهم نوشت.
پست قبلی در مورد مصر باستان و استان مصر ایران مطلبی نوشتم، و این هم مانند بقیه ادامه دارد و بازنویسی می شود، بخاطر این مقاله باید کلی کتاب را زیر و رو کنم، و کلی موزه ها را بگردم، ماجرایش مربوط به 4500 سال پیش است، و تاریخ آن زمان مانند یک راز است، راز هم یعنی علم کشف نشده. بار ها همه مردم، به هزار و دو هزار و چهار هزار سال پیش فکر کرده و تحقیق کرده اند، اما کسی که می خواهد از تاریخ بدرستی و واقعی بداند، باید مطابق فرمولها و قوانین فرهنگ یادگیری، برای هر جمله و کلمه، کلی پرسش مطرح می کند، تا به پاسخ برسد، و تازه متوجه می شود، هر چه تلاش می کند باز تاریخ بصورت یک راز است. آیا هرگز فکر کرده اید 1000 ، 2000 ، 4000 سال دیگر، وقتی مردم آن زمان امروز ما را مطالعه می کنند چه می فهمند؟ آیا با وجود اینهمه حافظه و کاغذ و کتاب، آنها می توانند این مطالب را بخوانند؟ آنها چگونه هستند و چگونه درک می کنند؟ آیا امروز ما، در آینده یک راز خواهد بود؟ همانند فرو ریختن ساختمان های دو قلوی مرکز تجارت جهانی در همین ده سال پیش، که هنوز برای مردم یک راز است، آیندگان تاریخ خود را چگونه خواهند دید؟
* ــ با پیدایش تلگراف و ماشین بخار و خط آهن باکو – اروپا، تهران به اروپا نزدیک شده بود.
** ــ منظور خورآسان بود، به نام های جغرافیایی و هویت مکانی در اینجا مراجعه نمایید.
*** ــ منظور مزار شریف و زیارتگاه آن شهر بود، به تاریخ نوبهار و بلخ مراجعه شود.
**** ــ خوار یا خوارزم، یک قرن پیش مردم به بیابان های قم تا تهران و ورامین، دشت خوار می گفتند.
چاپ کتاب نه
زمین دارد زیر پای ما حرکت می کند، بارها در این باره گفته ام و در قرن سنت گریزی کاملاً توضیح داده ام، دیگر زمان چاپ کتاب برای زمینه های تخصصی نیست. چند صد سال پیش یک دانشمند در تمام علوم می گفت و می نوشت، تا اینکه به قرن تولید انبوه 20 رسید، و همه مردم می خواستند در تمام علوم بدانند، و خود را جای دانشمند قرن های گذشته قرار دهند. اما در این قرن بخاطر گسترش و عمق دانش امکان ندارد، کسی از تمام علوم بخواند و فرا گیرد، فقط لازم است اطلاعات عمومی به اندازه مورد نیاز تخصص خود بداند. بنابر این اشخاص متخصص و دانش جویان در زمینه دانش وبلاگ انوش راوید به راحتی در تمام گیتی دسترسی به این وبلاگ دارند. در وبلاگ دانش سریع تبادل نظر و نو نویسی و طراحی می شود، در صورتیکه در کتاب ضمن مخارج سنگین این امکان نیست، و با قطع درخت و تولید کاغذ جهان را به تخریب و انقراض نزدیک می کند.
توجه: تعدادی از پستها رمز دار است، و یا در بالای بعضی از صفحات وبلاگ نوشته شده: صفحه ویژه متخصصین جغرافی ـ تاریخ، خواهشمندم افرادی که تمام وبلاگ را نخوانده، و در این علم آگاهی کمی دارند، این صفحه ها را مطالعه نکنند، و از آنها خارج شوند.
عکس انوش در ارگ کریم خان زند شیراز، مشروح در سفر های انوش راوید، عکس شماره 4504.
کلیک کنید: بازرگانی انوش راوید
کلیک کنید: زندگی نامه انوش راوید
سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران: حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار، و گفتمان تاریخ، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:
http://ravid.ir و http://arq.ir
کار امروز روشنفکر
بشر در تاریخ گذر های تمدنی متعددی داشت، که آخر یک تمدن قدیمی به مرحله تمدن جدید دیگر بود، مانند گذر از تمدن قبیله های اولیه به تمدن شاه خدایی که حدود دو هزار سال زمان برد، و یا از فئودالی به نو بورژوازی که در ایران حدود 20 تا 30 سال بود، و در اروپا که اصل تاریخ این مرحله است، تمام دوره رنسانس دروغی را شامل می شود. این موضوع را در ساختار های تاریخی اجتماع توضیح داده و از تکرار آن خود داری می کنم. دقت کنید در گذشته های دور برای گذر از تمدنی به تمدن دیگر قرنها زمان می برد، و هر چه نزدیک شویم این زمان کوتاه شده و امروزه گذر تمدنی از انتهای بورژوازی قرن 20 به تمدن کنترل انرژی قرن 21 زمان بسیار کوتاهی می برد. ورود به تمدن کنترل انرژی متفاوت با تمام گذر های تاریخ تمدن خواهد بود، چون قرن گذشته همه جهان در تمدن سرمایه داری قرار داشت، ولی امروزه متفاوت است.
در این زمان کار بزرگی بر عهده روشنفکر جوان ایرانی است، بخشی از آن را می نویسم، و بزودی ادامه می دهم. اگر روشن فکران، تمدن جدید قرن 21 را نشناسند، و نتوانند آن را به مردم و حکومت بشناسانند، و برای وارد شدن به تمدن نو تأثیر گذارند، بدون اینکه متوجه شویم، یکی دو دوره تاریخی یا حتی بیشتر، در ساختار تاریخی اجتماع، از جهان پیشرفته عقب می افتیم. زیرا، بنا به دانش تاریخ و فرهنگ یاد گیری، زمان و دوره گذر های تاریخ اجتماعی، در این قرن خیلی سریع شده، و بر این جا ماندگی اثر می گذارد. در نهایت با دانستن فرمول های تاریخ اجتماعی و فاکتور های تاریخی، کشور های بالا دست تمدنی، براحتی هر آنچه که بخواهند، به زیر دست تحمیل می کنند. همچنین جبران این عقب ماندگی در شرایط تمدن قرن 21، خیلی مشکل و در واقع غیر ممکن است، زیرا با گذشت زمان در این دوره انفجار اطلاعات و ارتباطات، اختلاف فهم و دانش تمدانها بسیار زیاد می شود.
بنظر من در * ابتدا، روشنفکر ایرانی، باید با شناخت دوره های تمدنی در تاریخ، تمدن جدید را بخوبی بشناسد و تحلیل نماید، تا بتواند با دست پر و دانش خوب آنرا به جامعه بشناساند. آنچه که بیشتر از همه برای این کار مورد نیاز است، کشف رمز ترفندها و حقه های تاریخی است، که بیشتر در دروغ های تاریخ نمایان شده، و باعث گردده پیش زمینه ذهن تحلیل گران تاریخی و اجتماعی را تخریب کند، و بدین ترتیب آنها نمی نتوانند، خوب نقشه بکشند و برنامه ریزی نمایند. * دوم، روشن فکر همیشه باید، پا و ذهن را جلو بکشد، و خود را از گذشته بکند، و فقط در تخصص خود، گذشته و تاریخ را به تحلیل و تفسیر بگیرد. البته می دانم درک این موضوع یعنی کندن از گذشته، برای تعدادی مشکل است، اما یک روشن فکر نمی تواند، در یکی از دوره های قبلی در ساختار های تاریخی اجتماع، و با آن اندیشه ها باشد، و بخواهد تمدن جدید را بشناسد و وارد آن شود.
* سپس، روشنفکر باید ذات بشری در هر دوره تاریخی را در نظر بگیرد، باید توجه داشت، کل ذات بشری از ابتدای تاریخ تقریباً ثابت بوده، ولی در هر دوره از تاریخ بشر، ساختار تاریخی اجتماع بر آن تأثیر گذاشته، و اندکی دچار تغییرات شده. من به رشد و تکامل عقیده دارم، و چیزی بعنوان بحران های اجتماعی قبول ندارم، تمام آن دوره هایی که بنام بحران نامیده شده، با تحلیلها و تفسیر های درست، متوجه می شویم رشد و تکامل بوده است. * چهارم، روشن فکران باید خود را سازمان دهند، و چون بدلایل اختلاف سلیقه و فکر، مادی و کشوری، نمی تواند تحت پوشش یک حزب یا تشکیلات قرار بگیرند، باید ورود به تمدن جدید را بصورت یک مکتب عقلی، فلسفی، دینی، مرامی، و غیره قرار داده، و همگی آنرا بعنوان دین و دیون جدید بدانند. با نگرش های تاریخی و بررسی دگر، این موضوع می تواند به توده های مردم اثر گذارده، و آنها نیز کشور را وادار به اطاعت خواهند کرد.
*
تصویر یک روشنفکر در گذشته ها، او می بایست عده محدودی را جمع نماید، و برایشان حرف بزند، اما امروزه با وجود تکنولوژی های پیشرفته، روشنفکر باید بتواند بدور از نفوذ استعمار و امپریالیسم، کار خودش را با گستردگی انجام دهد، عکس شماره 2517 از شاهنامه فردوسی.
تاریخ جامعه ایرانی
هر چه که به عنوان علم گفته اند و یا بوجود آمده، می بایست در باره آن خوب تحقیق و تحلیل شود، و مورد نقد و نظر قرار گیرد، تا ثابت شود که جوان ایرانی صرفاً سرف یا رعیت شهر نیست که هر چه را بسادگی بپذیرد. شاید در تاریخ بسیار درباره برده و رعیت خوانده اید، اما شاید هرگز به این فکر نکرده اید که در این دوره و شهر نشینی و این تمدن جدید، سرف و رعیت چه معنی می دهد. سرف و رعیت مربوط به دوران تمدن فئودالی بودند، و برده متعلق به تمدن شاه خدایی که در ساختار های تاریخی اجتماع توضیح داده ام. برده ای که نام نشانی و فهمی و درکی داشت و نمی خواست برده باشد، او را قربانی خدایان و بتها می کردند، رعیت دانا تر و فهمیده تر تا جایگاه مباشری بالا می آمد و اگر بیشتر از آن می فهمید و می خواست کشته می شد. آنها مطیع جامعه ای که به آن تعلق داشتند بودند، و هر چه شرایط زمان حکم می کرد می پذیرفتند. اما جوان امروزی با داشتن تحصیلات و امکانات وسیع تکنولوژی امروزی نباید چون گذشتگان باشد، باید بتواند به جامعه خود تأثیر بگذارد باید تمام فکر و ذهنش کار نو، پروژه نو باشد. نباید به مسائل و موضوعات پیش پا افتاده دل خوش کند، نباید حرف ها سطحی بگوید و بشنود، جوان امروزی باید بالا ترین ها را بخواهد، و بتواند جدید ترین و مدرنترین اندیشه و گفتار و کردار را به اطرافیان و جامعه تحمیل کند، نباید بگذارد افکار و ذهنیت گذشته او را به قهقرا ببرد، و تحت نفوذ قرار دهد. امروزه جهان و ایران در شرایطی است، که تاریخ و تاریخ اجتماعی سریع می گذرد، و فرصت برای بازی و تفریح با زندگی و بود و نبود نیست. گاه دیده ام که جوانان تحصیل کرده به دلایل نداشتن پردازش نوین مجبور می شود، در مقابل بی سواد و کودن ترین قشر جامعه سر فرود آورند. جوانان نباید بگذارند فکر شان فسیل و منجمد شود، باید پا و ذهن را جلو بکشند. حتی اگر انوش یا این و آن را می خواهند، باید تحلیل داشته باشند، برای دانش یا پول یا دلایل منطقی دیگر بخواهند، نه از روی هوس و تفریح. بنظر انوش راوید بهترین تفریح و هوس برای جوان تحصیل کرده ایرانی می تواند، تعریف، داشتن و برداشتن یک پروژه علمی باشد، نه چیز دیگری.
خلاصه ای از تمدن و حکومت
هیچ کس به درستی نمی داند، دولت یا مردم یا روحانیت، کدام یک در جامعه اولیه بشری بوجود آمد، و کدام یک تأثیر گذار و باعث پیدایش شهر نشینی و تمدن برای اولین بار شدند. اول مردم بودند که دور هم جمع شدند و شهری را بنا کردند، یا حکومت و دولتی بود که برای اهداف خود مردم را در شهر جمع کرد، یا روحانی هایی بودند که به مقاصد دینی جمع مردم را در شهر می خواستند. در هر صورت، از بدو پیدایش یک سرزمین یا کشور مستقل سه ضلع داشت: یک ضلع مردم ـ یکی ضلع روحانیت ـ یک ضلع دولت. اگر پرسیده شود چرا نظامیان در این مثلث جایگاهی ندارند، بدلیل عدم نفوذ فکری آنها می باشد، سران نظامی که با کودتا کشوری را بدست می گیرند، در ضلع دولت هستند، و افراد ساده نظامی در ضلع مردم قرار دارند.
در طول تاریخ سرزمین هایی بودند که اصل حکومت در دست مردم بود، مانند حکومت اشکانیان که بعد از سرنگونی سلسله هخامنشیان توسط انقلاب انسانی ایرانی دوران این حکومت با تشکیل جرگه مهستان در دست مردم بود. تا چند قرن بعد از سقوط شاهنشاهی ساسانیان که آن نیز با انقلاب انسانی دیگر ایرانی سرنگون شد، حکومت در دست مردم بود که به دروغ در تاریخ آنرا چیز دیگری می گویند، در اینجا. دو دوره کوتاه نیز در دوران استعمار و امپریالیسم حکومت ایران در دست مردم قرار گرفت، یکی در 1906 میلادی تا ابتدای روی کار آمدن رضا پهلوی در 1921 و دیگری در 7و1358. در این دو انقلاب انسانی ایرانی، مردم بعلت نداشتن درک و تعریف و مفهوم از دمکراسی نهادی و فدرالیسم ملی و سازمان مدرن، و همچنین نبود انفجار اطلاعاتی و ارتباطی نمی توانستند مفهومی از حکومت مردمی پیاده کنند. ولی امروزه با وجود امکانات وسیع مردم قادر خواهند بود، دانایی نوین را درک کرده و بسوی تمدن جدید بروند.
دورانی از تاریخ ایران، حکومت در دست روحانیون بود، که مهمترین آن هخامنشیان بودند، البته ممکن است این گفته مورد اعتراض ملی گرا های تند رو قرار گیرد، ولی با نگاهی به کتیبه داریوش در بیستون متوجه این موضوع می شویم. نمونه بعد نیمه اول صفویه می باشد، که حکومت دینی بر ایران حاکم بود، ولی در نیمه دوم از دوران شاه عباس اول حکومت در دست دولتی ها قرار گرفت. اینجا ذکر کنم به همین جهت دوران صفویه را حکومت یا سلسله صفویه می گویم چون دو مرحله تحت یک نام بود. البته چند نمونه دیگر در تاریخ وجود دارد، که در برهه هایی از تاریخ به دلایل تاریخ اجتماعی، روحانیت حکومت را بدست می آورد، ولی چون برای نگه داری آن نیاز به دولتی ها و نظامی ها داشته است، حکومت را از دست می داد. گاه این حکومت مانند صفویه در گردش داخلی عوض می شد، و گاه با کودتای نظامی مانند، حکومت دینی بغداد، و یا با همراهی کودتا و انقلاب انسانی، مانند دوران هخامنشیان.
زمان هایی که کشور در دست دولتی ها بود مانند، شاهنشاهی ساسانیان، شاهنشاهی قاجاریه، شاهنشاهی پهلوی، که گاه توسط کودتا و گاه انقلاب و یا ترفند های دینی یا ترکیبی سرنگون می شدند. همچنین آنها با کودتای نظامی یا انقلاب بنا به ضروریت زمان در رأس کشور قرار می گرفتند، این نوع در تمام موارد تاریخ ایران منجر به دیکتاتوری گردیده است. وقتی این قشر در حکومت قرار می گرفت برای اداره مملکت از ضلع مردم برای تولید و کار و از ضلع روحانیت برای کار دینی یا مانند معنوی بروی ضلع مردم بهره می برد.
آیا مردم یک کشور اپوزسیون هستند؟
مردم در بالا
احتمالاً با مطالعه وبلاگ انوش راوید متوجه شده اید، که با دلیل و منطق خاص خود از ضلع مردم و برای مردم می باشد، البته ممکن است، کم و بیش نظرات و دیدگاه های متفاوتی درباره آن مطرح شود. هر چه نظرات بیشتر باشد، پویایی جامعه جوان پیشرو ایران را نشان می دهد، که خواهان گذر از گذشته و ورود به آینده هستند. جوانان امروز ایران باید همانند جوانان گذشته های تاریخی مقاوم باشند، از سرما و گرما و مشکلات نهراسند، برای هر خوب و بد تحلیل داشته باشند. چون امروز متفاوت از گذشته هست، می بایست نگرش نو به جهان و دیدی سنت گریزی و فلسفه ای در مبارزه تاریخی با جهل و واماندگی بر پا دارند.
با نگاهی به جدول جمعیتی در اینجا متوجه می شویم، که درصد بالایی از جمعیت ایران را جوانان تشکیل می دهند، که چند سال دیگر همه بزرگان ایران خواهند بود. بنا بر این باید موضوعاتی را بررسی و تحلیل کرد، تا به نوعی درک جدید که در دانایی نوین نوشته ام ایجاد نماید، همچنین آگاهی از تاکتیک های متفاوت و استراتژی دیگر با فلسفه و توانایی نفوذ و عبور و سعود در ذهن را بپروراند. اول از همه باید جوانان تحصیل کرده ایرانی درک کنند، که شخصیت آنها متفاوت از گذشتگان است، و می توانند سریع پردازش و بهبود فکر داشته باشند، و سریع بسمت موج نو بروند. شاید ایجاد این درک برای بسیاری کار مشکلی باشد، آنها در آموزش و پروش سنت قرن 20 عادت کرده اند، مانند خلیفه مطیع الله باشند، یعنی کاملاً مطیع غلامانی باشند که آنها را تا به اینجا رسانیده اند، توجه: این ذهنیت مانع بزرگی است.
دومین کار برداشتن صلیب بزرگ از مخ و آزاد کردن آن است، یعنی آنچه که از آموزش های روح نوح پرور یا ضد روح نوین است دور ریخته شود. سومین مورد این است، که جوانان قبول کنند می توانند حاکم سرنوشت خود باشند، و در طبقه پائین دست اجتماع نیستند، در واقع طبقات اجتماعی در قرن 21 بی معنی است. مثالی بزنم، یکی از مدیران مدرسه ای در اوگاندا که بانوی اصیل اوگاندایی است، اولین حرفی که به دانش آموزان هر مقطع می زند، این است که شما نیامده اید اینجا فقط کمی درس بخوانید، آمده اید تا تلاش کنید اولین رئیس جمهور مردمی کشور تان باشید. گفته این بانو درست بر عکس بابا نان داد، و مامان آب داد، می باشد، پس خودم چکاره ام. یکی از مهمترین کارها که نیاز به بهره گیری از تکنیک های مختلف در جهت استراتژی اصلی است، حذف طبقه و جایگاه اجتماعی است. جایگاه اجتماعی فقط باید علمی باشد که آنهم بعلت برتری قدرت علم خود بخود بالا می رود و نفوذ می یابد.
یکی دیگر از مشکلات جوامع غیره ملی نداشتن فکر ملی و میهنی است، حتماً گاهی شنیده اید که می گویند حفظ کن و نمره بگیر و قبول شو، در پس این گفته ذهن غیر ملی نهفته است. یعنی بی خیال مملکت و کشور و میهن، فقط نمره بگیرید و قبول شوید، و با مدرک بدست آمده همراه پارتی بازی کاری بگیرید، و سپس با یاد گرفتن شگرد پول در بیاورید. احتمالاً این گفته ها را بارها شنیده اید، ولی گویندگان و شاید شنوندگان هرگز فکر نکرده اند آخرش به کجا ختم می شود، مگر تا کی قرار است در ایران پول مفت نفت باشد. در واقع درس خواندن یک کار ملی است، آموزش کار میهنی است، اینها وسیله ای برای وقت تلف کردن و حرام شدن زندگی نیستند. کشوری موفق است که علم و دانش در آن نهادی شده باشد، و برای آینده کل مردم و مملکت باشد، یک کشور از آن مردم آن است نه عده ای ترفند چی.
آیا شما هرگز فکر کرده اید رئیس جمهور شوید؟ یا شما فقط یک کار ساده می خواهید؟
اقتصاد بخش های سه گانه
اقتصاد تاریخ اجتماعی ایران در بخش یا ضلع مردم، همیشه تاریخ تا قبل از نیمه دوم قرن 20 بصورت خودکفا بود، اما بعد از انقلاب بورژوازی مشروطه و جنگ اول جهانی کم کم و بعد از جنگ دوم جهانی به سرعت ایران بسمت مصرف گرایی شهر نشینی بی هویت رفت. بعد از 1352 با افزایش در آمد نفت واردات غیر از موارد مصرفی، مواد غذایی هم اضافه گردید، و این روند تاکنون به سرعت رشد کرده و ادامه دارد. این روند اجتماعی باعث شده مملکت خالی از جوانانی باشد، که می بایست تولید کننده پایه ای و زیر بنایی باشند. جوانان تحصیل کرده ای که در آموزش های درسی و اجتماعی آنها فقط مصرف یا کار هایی جهت مصرف نقش بسته است. آن آموزش های بابا و مامان آب و نان دادند، از ابتدای دبستان کار و شگرد خودش را تاکنون به خوبی اجرا کرده اند. ولی برای ورود به آینده نو لازم است شگرد های گذشته را شناخت و کنار گذاشت، و کاملاً از ذهن و زندگی پاک کرد. برای دور ریختن اندیشه های بازمانده از قرن های قبلی شهامت و شجاعت و ابتکار می خواهد، و نیز باید حرکت زمین را زیر پا حس کرد. در واقع نباید گذاشت تغییرات ناپیوسته بر ایرانی و جامعه ایران تأثیر بگذارد، بلکه باید ایرانی با دیدگاه های نو و پویا سرنوشت قابل ملاحظه بسازد.
همین ایجاد اندیشه نوین برای ایران، خود نوعی تولید ملی و پایه ای است، تولید ملی تنها کالا نیست و باید آنرا درست شناخت. وقتی درک دقیق و درست از تولید ملی و پایه ای وجود نداشته باشد، پدافند ملی هم معنی واقعی نخواهد داشت، همچنین خود بخود مفهوم در رأس قرار گرفتن قدرت مردم هم امکان ندارد. توجه نمایید دانستن با درک کردن تاریخ اجتماعی کاملاً متفاوت است، فرد ممکن است کلی چیزها بداند و کتاب های زیادی حفظ کرده باشد، ولی درکی از ساختار های تاریخی اجتماع حاصل نکرده باشد. فرمول های زیر را توجه نمایید:
حاکمیت ملی = سرمایه ملی + تولید پایه ای = دانش مردم + همه مردم
حاکمیت امپریالیسم = ارز خارجی + مصرف گرایی = نبود تولید پایه ای
سرمایه و تولید ملی و پایه ای هر چقدر باشد، در هر صورت اصل مفهوم آن در ذهن و روح جوانان است، تولید ملی و پایه ای به معنی خودکفایی نیست خودکفایی در این قرن مانند گذشته ها مفهوم ندارد و غیر ممکن است. عکس های تاریخی ایران را ببینید، لینک در پائین صفحه، این عکسها مربوط به 1910 تا 1930 می باشند، در تمام عکسها تولید ملی به روشنی دیده می شوند، ولی از همان تاریخها تولید ملی و پایه ای و خودکفایی زیر نظر استعمار و امپریالیسم در حال از بین رفتن، و مصرف گرایی آغاز شده بود. بنابر این وقتی مردم کاملاً از تولید ملی کنار زده می شوند، در واقع مردم را از رفتن به رأس مثلث کنار گذاشته اند. اما امروز با وجود امکانات موج نو می توان برنامه های جدید تدوین و تعریف کرد، و با یاری زمان بر و پراکنده مردم امیدی در دور دست دید.
البته بگویم لازم نیست جوانانی که شور و شوق میهن دارند، باعث گردد بدون رعایت پایه های اصلی دانایی نوین اقداماتی انجام دهند. باید دانسته و دقت شود در این زمان تغییرات نا پیوسته سریع، رفتاری که در اصول سبک کار قرن های قبلی می باشد، همراه تمام شیوه های آن باطل است، و باعث از دست رفتن انرژی، وقت، فرصت، دانش و غیره می شود. قرن نو برنامه نو می طلبد، به همین جهت تحقیق و تحلیل های گسترده می خواهد، که آگاهی های متفاوت برساند، در این راه مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید کمک بزرگی می تواند باشد. این موضوع دانش جدیدی است که توسط توده های مردم در فضای مجازی شکل می گیرد، و گاه سر خط و جمع بندی هایی توسط روشنفکران ملی ارائه می گردد.
آیا می دانید تولید پایه ای چیست؟ و واژه جهانی آن چه می باشد؟
هویت ملی
هویت در اصل لفظى آرامی بوده و از ضمیر هو بمعنى او می باشد، در دوره هاى شکوفایى تمدن اسلامى حکومت های بعد از اسلام ایران که بالاترین ارزش علمی در منطق و فلسفه ظاهر شد، و در تاریخ علم و دانایی ایران گفته ام، از کلمه هو، هویت، ماهو، ماهیت را اشتقاق نمودند. منظور از هویت، جهت شناسه هایی انسان و یا جامعه او می باشد. پیشینه مسأله هویت Identity به آغاز تاریخ انسان باز می گردد، بشر همیشه به دنبال تعریف برای قوم و قبیله، ملیت و کشور، تمایز و شناسایی خود بوده است. هویت ملی غیر از هویت شخصی و خانوادگی است، و برای تمام ملت های جهان اهمیت خاصی دارد، منجمله در حوزه های اجتماعی و فرهنگی، سیاست و اقتصاد. دانشمندان مردم شناس، و جامعه شناس، سیاسیون و اقتصادیها، مطالعات گسترده ای درباره آن کرده اند، و همراه نظر شخصی ام در میان مطالب وبلاگ انوش راوید از آنها استفاده کرده ام.
آنچه ضمن در نظر گرفتن سابقه فرهنگی و تاریخی بیشتر مورد تأکید قرار گرفته، خواستگاه سیاسی هویت ملی و نقش نظام های سیاسی معاصر در هویت سازی است. هویت ملی برای یک ملت به منزله روح برای بدن و عامل همبستگی و شکل گیری روح جمعی است، که فقدان آن به منزله مرگ خواهد بود، و نیز وجه مشخصه و معرفه یک ملت در میان ملل دیگر است. در واقع قوام و دوام زندگی توأم با عزت و آزادی یک ملت به هویت ملی در معنای عام و گسترده آن بستگی دارد. هویت ملی مسأله ای انفرادی، شخصیتی و روانی نیست، بلکه پدیده ای جمعی است، که به بنیاد های فرهنگی، تاریخی و اعتقادی یک ملت مربوط می شود. امروزه تفسیر هایی از هویت و یا بحران هویت می شود، که منظور از آن تعارضات ناشی از مدرنیته و شکاف میان نسل جدید و قدیم و یا به طور کلی مشکلات نسل جوان است. ولی بدرستی با بحث هویت ملی قابل انطباق نیست، بلکه بیش تر مقوله ای روان شناسانه یا جامعه شناسانه است.
هویت ملی شخصیت واقعی یک قوم و یا یک ملت است، و از ویژگیها و امتیازات مردم یک سرزمین می باشد، و ریشه در اعماق تاریخ و فرهنگ یک ملت دارد، و با سرشت تک تک افراد یک جامعه درآمیخته است. معمولاً بارزترین و عمیق ترین انگاره های هویتی یک کشور در فرهنگ آن قوم تجسم می یابد، که در جشن های ملی ایرانی نوشته ام. مفهوم هویت در حقیقت پاسخی به سؤال چه کسی بودن و چگونه شناسایی شدن است، پاسخ به این سؤالات است که یک انسان را از هم نوع خود متمایز می کند. ارزش های او را از ارزش های دیگری ممتاز مینماید، تعلق فرد را به گروه خاصی نشان می دهد. بالاخره هویت جمعی او را تعریف کرده، نشان می دهد که او کیست و به چه جامعه ای و به چه ارزش هایی تعلق دارد. همواره با تحولات سیاسی ساختار های تاریخی اجتماع انسان ها در کنار هویت فردی خویش، دارای هویت جمعی نیز بوده اند، که آنها را به جمع بزرگ تری پیوند می داده که با شکل جغرافیایی زندگی انسان همساز بوده است. زمانی که انسانها در قالب قبیله ای زندگی می کردند، هویت جمعی خویش را در پیوند با قبیله و ارزش های آن می دیدند. تحول زندگی قبیله ای به واحد های اجتماعی و سیاسی جدید، مفهوم هویت جمعی انسان را نیز متحول کرد.
شکل گیری دوره های تاریخی تمدن، مفهوم جدیدی از هویت جمعی را به میان آورد، که هویت های فردی و قومی تا حد بسیاری در درون آن قرار گرفتند. هویت به مثابه یک پدیده سیال چند وجهی حاصل فرایند مستمر تاریخی است، که تحت تأثیر شرایط محیطی، همواره در حال تغییر بوده و پدیده ای ثابت و منجمد و فسیل نمی باشد. چون جوامع انسانی از یکسو در برخورد و تعامل دائم با شرایط و تغییرات جهانی و محیط طبیعی و از سوی دیگر در برخورد و ارتباط مستمر با جوامع دیگرند، هر گونه تغییر هویت ممکن مینماید. بوجود آمدن هویت ملی، فرایندی طولانی و پیچیده دارد، عوامل جغرافیایی، قومی، زبانی، اعتقادی، معیشتی، تاریخی، اعیاد و رسوم و ... همه و همه طی اعصار و قرون دست به دست هم می دهند و هویت یک ملت را می سازند. سپس در قالب تعلیم و تربیت و به طور کلی فرهنگ در معنای عام و گستردهی آن، از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند، مثل شیر که از مادر به فرزند داده می شود. از این رو است که، کسانی ایرانی، کسانی آلمانی، فرانسوی، چینی، هندی، انگلیسی، عرب و ... دانسته می شوند. هر چند که همه آنها در مفهوم انسانیت یکسان هستند، اما به اتکای هویت خویش از دیگران باز شناخته می شوند، این عامل شناسایی و تشخیص معطوف به سجایای ملی آنها می باشد، که همان هویت ملی است.
در شکل گیری هویت ملی، عوامل گوناگونی به صورت هماهنگ و ممزوج در یکدیگر مؤثرند، حتی رنگها، نمادها و به طور کلی هنر و معماری نیز سهم بسیار مهمی دارند، ثبات سیاسی و امنیت ملی کشورها نیز با مقوله هویت ملی پیوند دارد. به همین نحو برای ما ایرانیان نیز هویت ملی اهمیت خاصی دارد، و ضمن در نظر گرفتن نگرش های نو به جهان، باید نسبت به تقویت و تحکیم آن تلاشی مضاعف داشته باشیم. بخصوص در مواقعی که جهان پیرامونی ما با مشکلات و بحران هایی مواجه می شود، و به دلایل جغرافیایی دامنه این بحرانها به ایران نیز می رسد. از جمله وقتی که مشکلات اقتصادی و اجتماعی جهانی چهره می نماید، باید تلاش بیشتری برای حفظ هویت ملی و صیانت از آن به عنوان سرمایه ای که بقای یک ملت است داشته باشیم. هنر ایرانی، زبان فارسی، عرفان و اعتقادات اسلامی، آداب و رسوم و اعیاد همه و همه اجزای اساسی هویت ملی ما ایرانیان است. که طی قرون و اعصار شکل گرفته و به ما رسیده و به صورت مشاهیر و مفاخر، اخلاق و ادبیات، معنویت و وحدت، همدلی و همزبانی و... تجلی یافته است. این سرمایه پرارزش و میراث گران ملی ایران و متعلق و مربوط به همه می باشد، و همگان باید در نگهداری از آن کوشا باشند.
هویت فرایند پاسخگویی آگاهانه هر فرد یا قوم یا ملت به پرسش هایی از خود است، از گذشته خود و اینکه چه بوده و چه هست. به عبارت دیگر متعلق به کدام قوم، ملت و نژاد است؟ خاستگاه اصلی و دائمی اش کجا است؟ دارای چه فرهنگ و تمدنی بوده و چه نقشی در توسعه تمدن جهانی داشته، و امروزه صاحب چه جایگاه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در نظام جهانی است؟ و بالاخره، ارزش های گرفته شده از هویت تاریخی او تا چه حد در تحقق اهداف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه مورد بحث کار ساز خواهد بود. بنابر این هویت ملی، زمانی به عنوان یک مفهوم برجسته خود نمایی کرد، که احساسات نهفته در جوامع ملی بر اساس یک اراده معطوف به قصد و آگاهی، پایه ای برای یک طرح سیاسی، فرهنگی و یا اقتصادی قرار گرفت. اسباب این آگاهی و ظهور شعور ملی را تمدن جدید فراهم کرد، که تاریخ ایران از پایه گذاران تمدن است، در ایران و ایرانیان توضیح داده ام. تاریخ نیز به صور خاص نقش حساسی در هویت ملی یک ملت دارد، ریشه های هویت یک ملت در تاریخ آن قرار دارد، و به مانند درختی است، که همه اجزای فرهنگی یک ملت بر اساس آن وحدت می یابند. البته استعمار گران با نوشتن و گفتن دروغ در تاریخ ایران بزرگ و قاره کهن سعی کردند صدمه به هویت ملی مردم بزنند، که این ترفند آنها با افشا گری های انوش راوید در وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران باطل شد.
تاریخ نشان می دهد، که چگونه سرگذشت مشترکی برای همه ما ایرانی ها وجود داشته و چرا سرنوشتی واحد برای همه ما در آینده بینی دیده می شود. اشتراک در منش و سرشت به ما متذکر می شود، که تنوع صوری و تعدد و مظاهر زندگی این مردم بر بنیاد یک وحدت قرار دارد، و درک و فهم آن نیز منوط به شناخت آن مبانی مشترک و مبادی واحد است. اگر میراث تاریخی مشترک، یعنی داستانها و افسانه ها، اساطیر و حماسه ها، آداب و سنن، خاطرات خوش و ناخوش، احساسات و علائق عاطفی مشترک و توجه مستمر نفس به آن میراث ها موضوعیت داشته باشد. بدین ترتیب با تحلیلی ساده متوجه می شویم، که هویت ملی برتر از هویت های قومی چند گانه خواهد بود، و وحدت ملی به سبب وجود چند قومیت سست نخواهد شد. البته به شرطی که فرهنگ و قوم، فرقه های مذهبی و سیاسی و قشر و طبقات سیاسی و اجتماعی خاصی منحصراً نتوانند قدرت را قبضه کنند. و با خود کامگی و برتری خواهی، و کمک استعمار و امپریالیسم آزادی و احساس همبستگی و همزیستی را از بین ببرند. بی تردید پرداختن به مسأله هویت ملی با توجه به ساختار گوناگون از نظر قومی، نژادی، مذهبی و فرهنگی جامعه ایرانی و در شرایط بین المللی و منطقه ای بحران زده کنونی، پراهمیت و بسیار حساس است.
در عصر جهانی شدن و انفجار اطلاعات و ارتباطات، و در شرایطی که تحولات جهانی و منطقه ای در عرصه های سیاست، اقتصاد و فرهنگ پر شتاب است، تأکید بر هویت ملی و توجه خاص به تاریخ در این زمینه اهمیت ویژهای دارد. در روند توسعه سیاسی که می بایست پیام آور جامعه ای قانونمند و اعتراف و احترام به حقوق افراد و گروه ها باشد، ایجاد حس وفاداری و تعهد یکسان و هماهنگ میان تمام افراد و گروه ها نسبت به اصول و ارزش های مشترک جامعه به محوریت هویت ملی ضروری است. منظور از اصول و ارزش های مشترک به طور خلاصه، جان، مال، حیثیت مردم، حفظ تمامیت ارضی، استقلال و حاکمیت کشور، ضمن درک کامل از دمکراسی نهادی و فدرالیسم ملی است. حال که اقتدار و توانایی کشوری در حفظ این اصول و ارزش ها در برابر تهدیدها، به عنوان پدافند ملی تعریف می شود، این هویت ملی است که حس وفاداری را همواره جان تازه می بخشد، و آن را یکسان در جهت منافع مشترک جامعه بسیج می کند.
در جامعه ای پویا و شاد، متنوع و گوناگون از نظر قومی، مذهبی و فرهنگی مثل ایران، هویتی موفق و کار ساز است که صفت ملی آن در بر گیرنده تمام هویت های قومی، مذهبی و فرهنگی این سرزمین باشد، و نه در گذرنده آنها. بنابر این در اینجا تاریخ مشترک ایران بزرگ در قاره کهن نقش اصلی را دارد، اگر فرایند هویت سازی در ایران بر پایه بنیاد گرایی های قومی و دینی صورت گیرد، به بن بست خواهد رسید. یعنی هیچگاه نباید تصور کرد، که هویت های گوناگون نمی توانند هویت ملی واحدی را تشکیل دهند، یا نباید تصور کرد وجود هویت های مختلف جامعه در تضاد با مفهوم هویت ملی و منافی با آن هستند. تاریخ هویت ملی جامعه ایران بیانگر این واقعیت است، که همه گروه های فرهنگی و دینی برای شکل دهی و سامان بخشیدن به هویت ملی مشارکت داشته اند. به همین جهت از بایسته های تحکیم و همین طور پویایی هویت ملی، باز نگری و تعریف عناصر ثابت و متغیر آن و باز سازی آنها مطابق با نیازها، واقعیت ها و شرایط جامعه است و این هویت ملی جامع و پویا است، که می تواند ضامن وحدت ملی باشد.
ایجاد و تحکیم وحدت ملی، بدون استناد به هویت ملی و تعریف از آن میسر نیست، این تعریف نیز مشتمل بر خصائص فرهنگی است، که به اقتضای وقت از کلیت فرهنگی قوم دست چین می شود، و اقتضای زمانه و چرخ فتنه انگیز را نیز سیاست رقم می زند. هویت ملی حتی هنگامی که در قالب مذهبی تعریف می شود، رنگ و بوی ملی به خود می گیرد، مثلاً می گویند در نبرد دروغین چالدران که بر خورد مذاهب شیعه و ثنی بوده است، شاهنامه خوانی می کردند. برای تعریف هویت ملی لازم است، بر عناصری تکیه و تأکید داشت که از جامعیت و شمول بیشتری نسبت به دیگر عناصر در جامعه برخوردار باشند، تا بتوانند تمامی گروه ها را در خود بگنجانند. اگر چه در تعریف هویت ملی ایرانی اجماع نظری وجود ندارد یا من ندیدم، اما در حقیقت شناسایی و تعریف آن از عناصر و تاریخ ایران باستان در ترکیب با عناصر ایران امروزی کاملاً به روشنی دیده می شود.
در نوشته های هویت ملی، پژوهشها و بررسیها و مطالعات انجام گرفته می بینیم، هویت ملی امر ثابتی نیست، که بر شیوه ها یا پدیده ثابت تاریخ اجتماعی قرار داشته باشد، هویت ملی همواره از نو ساخته و سامان دهی می شود، بویژه با دانایی نوین. چنانچه به دور از ایدئولوژی های مانع ساز به این مقوله بپردازیم، شاهد فرایند تحول هویت ملی در طول تاریخ این مرز و بوم خواهیم بود. ممکن است در این میان پرسشی مطرح شود، که اگر هویت ملی امری متغیر و متحول است، در جامعه ای مانند ایران با ویژگی ها و گوناگون های فراوان و نیز با در نظر داشتن شرایط جهانی و روند جهانی شدن، و آثار و نتایج فرهنگی آن چه چیزی یا چه عناصری باعث شناسایی ما به عنوان یک ایرانی خواهند بود؟ می باید در هر دوره و مرحله تاریخی بررسی و ارزیابی کنیم، که چه نوع باور های فرهنگی عناصر هویت ملی ما را تشکیل داده اند، و تعریف علمی جدیدی داشته باشیم. چنانچه بخواهیم به عنوان یک ایرانی که دارای هویتی واحد و نه ثابت باشیم، باید عناصر مختلف تشکیل دهنده هویت را بر اساس تاریخ، فرهنگ، واقعیت های جامعه و منافع و نیاز های روز، بازسازی و باز ترکیب کنیم. واقعیت جامعه ما رنگارنگ با نهادی مشترک است، و اگر هدف ما انسجام و یکپارچگی و وحدت ملی است، باید با توجه به این نوع ساختار اجتماعی و فرهنگی، برنامه روشن و آگاهانه داشت. روش هایی لازم است، که در آن ضلع مردم نقش اصلی را داشته باشند، تا هدف های تولید ملی و هویت ملی جدید حاصل شود.
عکس تاریخی آرایشگر یا سلمانی در تهران، حدود 1300 خورشیدی، عکس شماره 588 .
کلیک کنید: سایت های تاریخی ایران
کلیک کنید: تاریخ آب و آبداری در ایران
کلیک کنید: ماجرا های خواندنی و جالب تاریخی
توجه: اگر وبلاگ، به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
انوش راوید // Anoush Raavid ///
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:
جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران، http://ravid.ir